چای می نوشم که با حسرت فراموشت کنم
چای می نوشم،ولی از اشک فنجان پر شده است...
#فاضل_نظری
شب سردی است، دلم دیدهی تر میخواهد
دل ِ آشفتهی من از تو خبر میخواهد
قهوه و شعر و خیال ِ تو و این باد خنک
باز لبخند بزن، قهوه شکر می خواهد
امشب آبستنم از تو غزلی شور انگیز
باخبر باش که این طفل پدر میخواهد
غارتم کردهای و خندهکنان میگویی
صید دل از کف یک سنگ هنر میخواهد
ترس در جام دلم ریخت، در این راه اگر…؟
یادم آمد سفر عشق جگر میخواهد
#صفورا_یال_وردی
نگو!
نگو که سوار تو مرده است،
ای پريشانی يالهايت،
سرآغاز آشوب آسمان و زمين!
آرام بگير در اين دشتهای بی سمضربه اسبان.
بگذار خون خشک شده بر گردنت را بشويم.
کاش باز نگشته بودی!
تا اميد بازگشت سوارت،
ادامه زندگی را بهانه باشد.
نگو!
نگو که سوار تو مرده است.
#علی_صالحی_بافقی
اکنون مرا بهار دل انگیز دیگری
آورده است وعده ی پاییز دیگری
ویرانههای خانهی من ایستادهاند
چشم انتظار حملهی چنگیز دیگری
تا مرگ، یک پیاله فقط راه مانده است
کی میرسد پیاله ی لبریز دیگری؟
آتش بزن مرا که به جز شاخههای خشک
باقی نمانده از تن من چیز دیگری
تهران و تلخ کامی من مانده است،کاش
تبریز دیگری و شکر ریز دیگری...
#فاضل_نظری"
یک سینه پر از قصه ی هجر است ولیکن
از تنگدلی طاقت گفتار ندارم ...
#امیر_خسرو_دهلوی
گر دل نبوَد کجا وطن سازد عشق؟!
ور عشق نباشد به چه کار آید دل؟!
#ابوسعید_ابوالخیر
غزل غزل ترانه شد، نگاه عاشقانهات
قسم به چشمهای تو، گرفته دل بهانهات
قلم نوشته از غمت، سرود تلخ انتظار
تمام حرفهای من، ز غم شده ترانهات
کجا شدی که تا ابد، در اشتیاق دیدنت
به جستجوی تو دلم، روانه شد به خانهات
هنوز مانده در فضا، شمیم عطر عاشقی
طنین خندههای تو، صدای جاودانهات
به روی قاب عکس تو، غبار غم نشسته و
شده همه وجود من، دو چشم شاعرانهات .
برای چشمهای تو، اگر چه شعر گفتهام
نه شاعرم نه مدع ، گرفته دل بهانهات
#آنجلا_راد
هر که با پاکدلان، صبح و مسائی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفائی دارد
#پروین_اعتصامی
باران موشک بود روی غنچه هایت
با سرو های ریشهدارت گریه کردم
در آتشِ اینکه به خاکستر نشستند
پروانه های بیمزارت، گریه کردم...
#امیرحسین_پورعزیز
بیتابِ تب شدی، تب و تاب آفریده شد
غرقِ عرق شدی و گلاب آفریده شد
آتش گرفته بود گُلِ گونههای تو
اشکت بر آن چکید و شراب آفریده شد
هفت آسمان ستاره شمردم، نیامدی
در شب گریختی و شهاب آفریده شد
بیدار بود شوقِ تماشای چشم تو
پلکی به هم فشردی و ... خواب آفریده شد ...
#بهمن_صباغزاده
شد لوح دلم همیشه درگیر سکوت
دائم به لبم نشسته تصویر سکوت
از روی ادب خورده دلم حرفش را
فریاد از این بغضِ گلوگیرِ سکوت
#نگین_نقیبی
قسم به عطر گل مریم و شب و باران
" دوشنبه ها " دوبرابر ندارمت انگار
#حسین_مرادی
آبادی شعر 🇵🇸
💚 یا علی گفتیم و عشق آغاز شد #محمود_اکرامیفر 📣 توجه❗️ #مسابقهٔ_شعر_غدیر: با موضوع: ولایت و ا
سلام علیکم
بزرگواران اشعار فقط در قالب غزل یا رباعی باید باشه🙏🌼
عشق باشد نام زیبای علی
حب او در قلبهامان منجلی
راه و رسم او بود مردانگی
دستگیری میکند نامش، بلی
﷼رضا_کاظمی_قربانکندی
گوینـد که اشتبـاه را می بخشنـد
می خوردنِ گاه گاه را می بخشند
ای اشک که مستی پر و بالت شده است
تشـویـش مکـن، گنـاه را می بخشنــد
* * * *
تا زر چـو خداست بندگی بایـد کرد
چون نیست درم، دوندگی باید کرد
غافل منشین که بسملی با من گفت
تـا زندگـی است، زندگـی بایـد کـرد
* * * *
حاشا که دگـر زحمت بیهوده کشـم
رفتم که مگر یک نفس آسوده کشم
حـالی کـه خـدا داده حـرامم باشـد
گــر رنـج برای گنـج نابـوده کشـم
* * * *
ز چشمت خانه ایمان من سوخت
دلم آتش گرفت و جـان من سوخت
چو برگی کز نسیم افتد در آتش
ز طـوفان غمت سامـان من سوخت
استاد #پریش_شهرضائی
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••
کاش در آتش حسرت بگدازد چون شمع
آنکه در آتش غم سوخت چو پروانه مرا
#علی_اطهری_کرمانی
@abadiyesher
هدایت شده از 💜به رنگ ارغوان💜
مگر تاریخِ مرگم را دو چشمانِ تو میداند
که از حالا برایم این چنین مشکی به تن کرده؟
#محسن_صحت✍🏻
@arghavan84❄️☔️
آبادی شعر 🇵🇸
مگر تاریخِ مرگم را دو چشمانِ تو میداند که از حالا برایم این چنین مشکی به تن کرده؟ #محسن_صحت✍🏻 @arg
چه کانال شعر خوبی 👌😍
برید ببینید چه خبره!!! 👆👆👆
با من بمان و سایهٔ مهر از سرم مگیر
من زندهام به مهرِ تو ای مهربانِ من!
#حسین_منزوی
@abadiyesher
هرکسی از عشق با خود یادگاری میبرد
یادگار من غمی در جان و زخمی بر تن است!
#فاضل_نظری