پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
داغ گلویش تازه شد از قحطی آب
وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را...
با رود جاری کرد در دشتی عطشناک
آن دستهای کوچک و نامآورش را
تا لحظهای دیگر عمویش زنده باشد
انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را
با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید
بر نیزه میبردند در غربت سرش را!
#حیدر_منصوری
#شب_پنجم_محرم
#محرم #حضرت_عبدالله
زندگی بی کربلا یعنی عذاب اندر عذاب
از بهشت بی حسین اصلاً جهنّم بهتر است
تِکیه با هم، روضه با هم، راه با هم رفتهایم
عشق، ما را میخرد یک روز، با هم بهتر است
زندگی را جستجو کردیم در هرجا که شد
زندگی هرجا که باشد زیر پرچم بهتر است
#ناصحی
یا صاحب الزمان!
بیفایده است روضه و ماتم بدون تو
بیفایده است اشک دمادم بدون تو
ای منتقم! جان عمو جانتان بیا
بیفایده است ماه محرم بدون تو
چنگی به دل نمیزند آقای غصهدار
بیرق، علم، سیاهی و پرچم بدون تو
در حیرتم چگونه حسین زمانهام
روی کتیبه سر بگذارم بدون تو
ماه محرم آمده است محتشم بخوان
"باز این چه شورش است"در عالم بدون تو
مزه نمیدهد که دو ماه عزا شوم
سینهزن حسینیهی غم بدون تو
دارم ز فرط غصه و غم آب میشوم
در پای روضههای "مقرم " بدون تو
#محرم
#علیرضا_خاکساری
باید که شبیه سرو آزاده شویم
در باغچه حقیقت آماده شویم
حُر بودن دل، فصل رسیدن دارد
ای کاش به پای عشق افتاده شویم
#پریسامصلح
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
یا رب چه رفت بر سر عبداللَه و حسین؟
زینب نشست، فاطمه آمد، حسن دوید
#هادی_جانفدا
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
عمو ببین به چه حالی رسیدهام اینجا
زخیمهگاه به سویت دویدهام اینجا
تمام عمر کم من نثار یک نفست
نفس نفس زدهام تا رسیدهام اینجا
اگرچه کودکم اما معین تو هستم
نوای بی کسیات را شنیدهام اینجا
غریبی تو به آتش کشیده جان مرا
اگرکه آه ز سینه کشیدهام اینجا
چه قابلیست که افتد به پای تو دستم
که دل به راه تو از جان بریدهام اینجا
برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است
به خواب وصل، پدر را چو دیدهام اینجا
زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم
که روی دامن تو آرمیدهام اینجا
نمیکنم دگر احساس تشنگی، زیرا
زشهد جام شهادت چشیدهام اینجا
نوشت کلک «وفایی» که با شهادت خود
حماسۀ دگری آفریدهام اینجا
#سیدهاشم_وفایی
دو زینبزاده میدان میروند از خیمهی زینب
دو شیری که کنار او کشیدند قد باهم
نرفته زینب اما میرود دنبالشان مولا
نرفت و جای زینب میدود با گریه زهرا هم
عطش با آفتابِ داغ و قاتلها تبانی کرد
توانفرساست زخم و تشنگی، سرنیزه، گرما هم
ضیافت داشتند آنجا حرامیهای بی احساس
که شمر آنجا صدا میزد سنان و حرمله را هم
صدای آه زینب درنیامد از دل خیمه
ولی مثل حسین آمد صدای آخ سقا هم
فقط دو نیزه کافی نیست رسم جاهلیت بود
که اول سر زدند از تَن پس از آن اِرباًاِربا هم
بهم پیچیده شد این یک زِ هم پاشیده شد آن یک
حسین از خیمه آورده گمانم دو عبا باهم
همیشه ایندو باهم بودهاند از بچگی، حالا
به زیر تیغ تنهاشان به روی نیزه سرها هم
میان شام پس دادند سرها را به مادرها
صدای زینب آمد آنچه بخشیدم نمیخواهم
#حسن_لطفی
#یا_زینب
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
خلوت نشین خاطر دیوانهی منی
افسونگری و گرمی افسانهی منی
بودیم با تو همسفر عشق، سالها
ای آشنا نگاه، که بیگانهی منی...
هرچند شمع بزم کسانی، ولی هنوز
آتش فروز خرمن پروانهی منی
چون موج سر به صخرهی غم کوفتم زِ درد
دور از تو، ای که گوهر یک دانهی منی
خالی مباد ساغر نازت، که جاودان
شورافکنی و ساقی میخانهی منی
آنجا که سرگذشت غم شاعران بود
نازم تو را، که گرمی افسانهی منی
#شفیعی_کدکنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پلکهایت گشته زخمی، از غم کرب و بلا
این کلام آتشینت، آتشی بر جان ماست
میگدازد روضههاتان، قلبها را یا رضا
اشکهای ما گواه این بیان و مدعاست
#یا_غریب_الغربا
#یا_امام_رضا
#مشهدی_زاده
گیرم که بمانیم بر آن پیمان هم
گیرم برویم تشنه در میدان هم
دِینی دارد حسین بر گردن ما
دِینی که ادا نمیشود با جان هم
#میلاد_عرفانپور
تــا لــب بــه تمنــای وصــال تــو گشــودم
ُ شــد زمزمۀ کــربُ بـلـا گفــت و شــنودم
ذکرت شده ای روح دعا رمز قیامــم
بــا مِهر تــو تکمیــل شــود راز قعــودم
کامم متبرک شده بــا تربــت پا کــت
نامــت شــده در نافله ها ذکر ســجودم
آیینهٔ چشمم شده شـش گوشـه ضریحـت
لبریــز شــد از عشــق تــو پیوســته وجــودم
تــا نوکــری خانــۀ تــو گشــت نصیبــم
از آینــۀ دل غــم ایــام زدودم
حـالا کـه نصیبـم شـده ایـن فیـض زیـارت
بــادا بــه تــو ای پادشــه حُســن درودم
از هیچ کسی غیر تو امداد نخواهم
تنهــا تویــی ای قبلهٔ جان بــود و نبــودم
#علی_اصغر_شکفته