eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عمو ببین به چه حالی رسیده‌ام اینجا زخیمه‌گاه به سویت دویده‌ام اینجا تمام عمر کم من نثار یک نفست نفس نفس زده‌ام تا رسیده‌ام اینجا اگرچه کودکم اما معین تو هستم نوای بی کسی‌ات را شنیده‌ام اینجا غریبی تو به آتش کشیده جان مرا اگرکه آه ز سینه کشیده‌ام اینجا چه قابلی‌ست که افتد به پای تو دستم که دل به راه تو از جان بریده‌ام اینجا برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است به خواب وصل، پدر را چو دیده‌ام اینجا زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم که روی دامن تو آرمیده‌ام اینجا نمی‌کنم دگر احساس تشنگی، زیرا زشهد جام شهادت چشیده‌ام اینجا نوشت کلک «وفایی» که با شهادت خود حماسۀ دگری آفریده‌ام اینجا
دو زینب‌زاده میدان می‌روند از خیمه‌ی زینب دو شیری که کنار او کشیدند قد باهم نرفته زینب اما می‌رود دنبالشان مولا نرفت و جای زینب می‌دود با گریه زهرا هم عطش با آفتابِ داغ و قاتلها تبانی کرد توان‌فرساست زخم و تشنگی، سرنیزه، گرما هم ضیافت داشتند آنجا حرامی‌های بی احساس که شمر آنجا صدا می‌زد سنان و حرمله را هم صدای آه زینب درنیامد از دل خیمه ولی مثل حسین آمد صدای آخ سقا هم فقط دو نیزه کافی نیست رسم جاهلیت بود که اول سر زدند از تَن پس از آن اِرباًاِربا هم بهم پیچیده شد این یک زِ هم پاشیده شد آن یک حسین از خیمه آورده گمانم دو عبا باهم همیشه این‌دو باهم بوده‌اند از بچگی، حالا به زیر تیغ تن‌هاشان به روی نیزه سرها هم میان شام پس دادند سرها را به مادرها صدای زینب آمد آنچه بخشیدم نمی‌خواهم
خلوت نشین خاطر دیوانه‌ی منی افسونگری و گرمی افسانه‌ی منی بودیم با تو همسفر عشق، سال‌ها ای آشنا نگاه، که بیگانه‌ی منی... هرچند شمع بزم کسانی، ولی هنوز آتش فروز خرمن پروانه‌ی منی چون موج سر به صخره‌ی غم کوفتم زِ درد دور از تو، ای که گوهر یک دانه‌ی منی خالی مباد ساغر نازت، که جاودان شورافکنی و ساقی میخانه‌ی منی آنجا که سرگذشت غم شاعران بود نازم تو را، که گرمی افسانه‌ی منی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پلکهایت گشته زخمی، از غم کرب و بلا این کلام آتشینت، آتشی بر جان ماست می‌گدازد روضه‌هاتان، قلبها را یا رضا اشکهای ما گواه این بیان و مدعاست
گیرم که بمانیم بر آن پیمان هم گیرم برویم تشنه در میدان هم دِینی دارد حسین بر گردن ما دِینی که ادا نمی‌شود با جان هم
تــا لــب بــه تمنــای وصــال تــو گشــودم ُ شــد زمزمۀ کــربُ بـلـا گفــت و شــنودم ذکرت شده ای روح دعا رمز قیامــم بــا مِهر تــو تکمیــل شــود راز قعــودم کامم متبرک شده بــا تربــت پا کــت نامــت شــده در نافله ها ذکر ســجودم آیینهٔ چشمم شده شـش گوشـه ضریحـت لبریــز شــد از عشــق تــو پیوســته وجــودم تــا نوکــری خانــۀ تــو گشــت نصیبــم از آینــۀ دل غــم ایــام زدودم حـالا کـه نصیبـم شـده ایـن فیـض زیـارت بــادا بــه تــو ای پادشــه حُســن درودم از هیچ کسی غیر تو امداد نخواهم تنهــا تویــی ای قبلهٔ جان بــود و نبــودم
4_5971947438615824685.mp3
15.09M
نه صبرو قراری نه پشتو پناهی...
بسم الله الرحمن الرحیم روز ششم محرم خانه خانه به پرس‌و‌جو هستند در پی التفات او هستند _ _عاقلان گر شدند دیوانه در پی کسب آبرو هستند وقت حاجت به گریه آمده‌اند وقت رفتن گشاده‌رو هستند روز و شب ذکرشان حسن مدد است تاجرانی که سودجو هستند یا توسل نکرده‌اند به او یا گداها دروغگو هستند منکرانش حواسشان پرت است در نمازند و بی وضو هستند غربتش را نکرده‌اند قبول بغض‌هایی که درگلو هستند حسنی‌ها شبیه مولاشان در جوانی سفید مو هستند .... شعر باید به کربلا برود جام ها تشنه‌ی سبو هستند نسل او بی قرار میدان‌اند در پی رخصت از عمو هستند جمل تازه‌ای به پا کردند کینه هایی که روبرو هستند قاسم آمد، به تیغ حیران کرد آن یلان را که جنگ جو هستند پشت ارباب هست عبدالله کل عالم اگر عدو هستند
🇮🇷 قرارگاه‌تربیتی‌امین در ایام حزن آل‌الله (علیهم‌السلام) برگزارمی‌کند: 🏴 هم‌رزمان حسین(علیه‌السلام) 🔰تدریس فشرده‌ی کتاب ارزشمند ▪️«هم‌رزمان حسین» اثر سیدعلی حسینی‌ خامنه‌ای (مدظله‌العالی) (۱۰ جلسه‌ی آفلاین) 🎙مدرس: حجت‌الاسلام عباس‌بابائی 🔺دوره رایگان برگزار می‌شود. ⏰ شروع دوره دهه‌ی دوم محرم‌الحرام (۲۷ تیرماه ۱۴۰۳) 📌جهت دریافت صوت جلسات به آدرس زیر مراجعه فرمایید: https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec
عمو ببین به چه حالی رسیده‌ام اینجا زخیمه‌گاه به سویت دویده‌ام اینجا تمام عمر کم من نثار یک نفست نفس نفس زده‌ام تا رسیده‌ام اینجا اگرچه کودکم اما معین تو هستم نوای بی کسی‌ات را شنیده‌ام اینجا غریبی تو به آتش کشیده جان مرا اگرکه آه ز سینه کشیده‌ام اینجا چه قابلی‌ست که افتد به پای تو دستم که دل به راه تو از جان بریده‌ام اینجا برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است به خواب وصل، پدر را چو دیده‌ام اینجا زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم که روی دامن تو آرمیده‌ام اینجا نمی‌کنم دگر احساس تشنگی، زیرا زشهد جام شهادت چشیده‌ام اینجا نوشت کلک «وفایی» که با شهادت خود حماسۀ دگری آفریده‌ام اینجا
ای‌عمو گرچه پدر نیست ولی من هستم من هم اندازه ی خود از می نابت مستم تا که شمشیر به رویت نخورد در میدان می کند جـــای سپر از تو حمایت دستم