eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی عمو در گیر و دار جنگ تنهاست باید زره بر تن کند یاری رساند حتی زره اصلا اگر اندازه‌اش نیست باید که خود را تا دل لشکر کشاند خون پدر جوشیده در رگ‌های فرزند انگار تاریخ جمل تکرار گشته است یک قاسم دیگر به میدان آمد انگار شاید که احلی من عسل تکرار گشته است آمد عمویش را میان لشکر «نحس» یاری کند اما مگر شمشیر دارد؟ کودک که جایش در میان معرکه نیست اصلا مگر خنجر، سپر یا تیر دارد؟! از لابلای گرد و خاک سمّ اسبان با چشم‌هایش دید شمشیری بلند است صبر و توان روضه مکشوف داری؟ یعنی چه کاری می‌کند شمشیر با دست؟!! افتاد عبدالله در آغوش مولا آهی کشید از درد و «بابا» را صدا کرد آتش گرفت از ناله‌اش ای‌وای ناگاه تیری برادرزاده را از او جدا کرد
دستی سپر مقابل ارباب کرده بود با دست دیگرش طلب آب کرده بود لب تشنه بود! حرمله او را نشانه رفت او را سه شعبه یک‌تنه سیراب کرده بود! داغ علی اصغر مولا چه تازه کرد تیری که باز حرمله پرتاب کرده بود یک دست بیشتر که ندارد؛ چگونه پس دور عموش حلقه و قلاب کرده بود؟ آغوش باز و گرم عمو را خدای من! وقت هجوم و حادثه محراب کرده بود می‌سوخت مادر از غم هجران و عمه را با درد هجر این همه بی‌تاب کرده بود روضه تمام گشته و تکرار می‌کنم: دستی سپر مقابل ارباب کرده بود...
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | عمّه به من محبّتی کن که دل من آروم بشه نذار ببینم این دمی که عمو کارش تموم بشه 🎙 از دل آرشیو؛ قطعه‌ای کوتاه که بر جان و دل نشیند به تاریخ چهارم بهمن‌ماه سال ۱۳۸۵
عمو ببین به چه حالی رسیده‌ام اینجا زخیمه‌گاه به سویت دویده‌ام اینجا تمام عمر کم من نثار یک نفست نفس نفس زده‌ام تا رسیده‌ام اینجا اگرچه کودکم اما معین تو هستم نوای بی کسی‌ات را شنیده‌ام اینجا غریبی تو به آتش کشیده جان مرا اگرکه آه ز سینه کشیده‌ام اینجا چه قابلی‌ست که افتد به پای تو دستم که دل به راه تو از جان بریده‌ام اینجا برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است به خواب وصل، پدر را چو دیده‌ام اینجا زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم که روی دامن تو آرمیده‌ام اینجا نمی‌کنم دگر احساس تشنگی، زیرا زشهد جام شهادت چشیده‌ام اینجا نوشت کلک «وفایی» که با شهادت خود حماسۀ دگری آفریده‌ام اینجا
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺آبروداری کن .... 🎥 مداحی احساسی و حال و هوای خاص و پر از احساس حسینیه معلی 🏴
دستم افتاد اگر، فدای سرت از سرت كاش دست بردارند ولی انگار اين همه لشكر يك سر از پيكرت طلب دارند آخرِ قصه، وقتِ تاريكي بينِ گودال، هر دو می‌مانيم پيشِ چشمانِ عمه‌ام زينب هر دوتا زيرِ سُمِ اسبانيم @abadiyesher
هدایت شده از اشعار "عاصی"
@MaddahionlinYEKNET.IR - zamine - shabe 5 muharram 1401 -narimani (2).mp3
زمان: حجم: 7.13M
من عبدالله‌ام درسته نوجوونم ولی پر از اراده قراره با رفیقم عمرو بن جناده 🔊 🎙 💔