eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مکن ای صبح طلوع...
افتاد مشک و آب از چشم ترم رفت با چکه‌های مشک، آهم از سرم رفت باید به پا خیزم به استقبالت اما دستی که مشتاق تو بود از پیکرم رفت
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 مکن ای صبح طلوع فرا رسیدن عاشورای حسینی تسلیت 🖤🥀
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹امشب شهادت نامه عشاق امضا می‌شود... سید مجید بنی فاطمه 🍃🖤🍃😭
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا برای گفتن اللّه‌اكبر، اكبر آوردم... علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با كشتن من دین تو جاوید می‌گردد برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم برای آن‌كه قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مركب‌ها، خدایا پیكر آوردم علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم... من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان حیرت‌فزای‌طور شود جلوه‌زارمان فردا که کهکشان تجلّی‌ست، نیزه‌ها گَردش کند زمین و زمان بر مدارمان فردا که روزِ سرخِ عروج من و شماست بر روی نیزه‌هاست قرار و مدارمان فردا که سرفرازی ما را رقم زنند خورشید و ماه می‌شود اختر شُمارمان فردا که روز عرضه عشق و شهادت است حیرت کنند، عالم و آدم ز کارمان فردا که از تبار تبر زخم مانْد و داغ غیرت، شقایقی بُوَد از لاله زارمان فرداست روز وعده دیدار و دیدنی‌ست بر نیزه‌ها، تجلّی پروردگارمان منظومه بلندِ شهادت، سرودنی‌ست فردا که عشق، خیمه زَنَد در کنارمان در ما عیان جمال خدا جلوه می‌کند چشمی کجاست تا شود آیینه‌دارمان؟ رنگِ پریده‌ای‌ست به چشم سپهر، مِهر وقتی سپیده می‌دمد از شامِ تارمان ما هر چه داشتیم، به پای تو ریختیم ای عشق! ای تمامیِ دار و ندارمان! چشمِ امیدِ ماست به فردای دوردست بر تک‌سوار مانده به‌جا از تبارمان... عاشورای حسینی تسلیت🖤
الهی زخم باغت را نبینم خموشی چراغت را نبینم اگرخواهی نمیرد زینب تو دعاکن تاکه داغت را نبینم
‏ای اهل حرم سیر ببینید پدر را ..😔💔
‌ 🏴 ــ صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا سَیِّدَنَا العَطشان بانگ شادی و هلهله برخاست چون به میدان نشست گرد و غبار غرق خون بود هستی زینب زخم‌های تنش هزارهزار سوی مقتل دوید مویه‌کنان تا خودش را سپر کند زینب اندکی دیر اگر رسد باید خاک ماتم به سر کند زینب غرق در خون نفس‌نفس می‌زد حضرت عشق بی‌کس و تنها رمقی چون نداشت با چشمش از خودش دور کرد خواهر را پس‌ازآن شمر سوی مقتل رفت رفت تا کار را تمام کند کار او که تمام بود! خدا رحم بر خواهر امام کند می‌برید از حسین سر ظالم نبرید از حسین دل زینب به سر و سینه می‌زد و می‌کرد خاک‌ها را به اشکْ گِل زینب مویه می‌کرد زینب و برخاست نالۀ "یا بُنَیَّ" از گودال در زمین و در آسمان پیچید نالۀ مادری پریشان‌حال ناله می‌کرد و پیش چشم ترش سر برید از حسین شمر لعین با سر از قتلگاه بیرون رفت پیکر شاه ماند روی زمین تشنه بود و سرش جدا کردند پیش چشمان مادرش، ای وای! نکند دشمن ازسرِ کینه بکند قصد پیکرش، ای وای! پس‌ازآن ده حرامی ملعون بر سر کینه و جفا ماندند اسب‌ها را که نعل تازه زدند بر روی جسمش اسب تازاندند پس‌ازآن شد سری به نیزه بلند نالۀ اهل‌بیت افزون شد پیرهنْ کهنه هم از او بردند دل سنگ از مصیبتش خون شد ▪️▪️▪️؛ بوسه بر رگ نداشت سابقه‌ای زینب این بوسه از کجا آموخت؟ چون‌که لب بر رگ حسین گذاشت دل دشمن به حال زینب سوخت... ✍️
خونین‌ترین قصیده‌ی غم‌ها تویی حسین داغ تو را همیشه سرایم به شور و شین بعد از تو شرم بر رخ دریا نشسته است موجش به یاد آن لب عطشان شکسته است آهنگ سوگنامه‌ی تو ضرب سینه‌هاست ساز غمت ز چنگ غم این جهان جداست عالم همه به عشق تو و در هوای توست خورشید من مگر دلِ گودال جای توست؟ گلگون شده ز خون تو دامان کربلا بر روی خاک مانده تنت بی کفن چرا شد سهم اهلِ قافله، پایِ پُر آبله شلاق، شد خوراکِ اسیران قافله زینب سپر برای اسیران کربلاست در پیش چشمِ او سر تو روی نیزه‌هاست جامانده پیش جسم غریب تو جان او حالا سرت به نیزه شده سایبان او دریای صبر می‌شود و می‌شکافد او نیرنگ و نقشه‌‌های پلیدانه‌ی عدو نامت حسین زینت لب‌های زینب است یادت چراغ روشن شب‌‌‌های زینب است دشمن اسیر زینب و زینب اسیر توست او اسوه‌ی شهامت و اُختِ دلیر توست بر روی شانه، پرچم عشق تو می‌برد تا انتهای راه تو با صبر می‌رود با قلب خسته می‌رود اما شبیه کوه با دست بسته می‌رود اما شبیه کوه 🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسید قصه به سر،هر سری که بود افتاد دوباره ماه به چشمان ِشب ،کبود افتاد دوباره سیلی نامردها به صورتِ گل شمیم ِعطر ِحسینی به روی عود افتاد چقدر سر که به تیزی نیزه ها تن داد چقدر دل که به سر نیزه ی حسود افتاد چه آتشی که بر اندوه مادران رقصید چه خار ها که به پاهای غنچه زود افتاد نه ابر بود و نه باران نه جرعه ی آبی هزار خون ِگلو در دهانِ رود افتاد هزار مرثیه گویای یک محرم نیست هزار مرثیه از آه ِدل فرود افتاد همیشه آتشِ عشقِ حسین(ع) سوزان است کلاف قافیه ام ناگهان به دود افتاد