eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
جمعه دلتنگ و همه در طلبت حیرانیم در هیاهوی زمان منتظر مهمانیم خشک شد چشم همه منتظران خیره به راه جمعه‌ها ندبه‌ی دوری ز تو را می‌خوانیم گذر عمر و زمان بی‌ تو چه طاقت‌فرسا است عاشقیم و غم این فاصله را می‌دانیم قحط ایمان شده در مصر جهان دور از تو استغاثه به تو داریم و پیِ بارانیم فتنه‌ی ظلم سیه کرده رخ عالم را زنده در گورِ خطا‌ و گنه و نسیانیم بی تو کوریم میان دل کنعان جهان بی تو ای جان جهان مرده‌‌دل و بی‌جانیم کاش در غمکده‌ی هجر تو آباد شویم یک نگه کن که بدون نگهت ویرانیم تو همان وعده‌ی حق هستی و خواهی آمد تا ظهور تو سر عهد و وفا می‌مانیم (معصومه گودرزی) 🌺☘🌺☘ @bareshe_ghalam
بیست و دو بهمن طلوع شادی ماست روز شکست دشمن و آزادی ماست ایران ما پیروز میدان‌هاست چونکه دست خدا همراه ما و هادی ماست
هدایت شده از بارش‌های قلم من
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجا روم که نگیرد دلم بهانهٔ تو کدام جای گلستان شد آشیانهٔ تو؟ گرفتم از تو نشانی، ولی نداشت کسی خبر ز باغ گل نرگس و نشانهٔ تو فرشته‌های امید سرای روشن عشق مسیرشان شده آغوش مهر خانهٔ تو کبوتر دل من حسرتش همه این است که صید دام تو باشد به عشق دانهٔ تو دوباره پر شده امشب تمام رویایم از اشتیاق وصال و هوای شانهٔ تو گرفته شد اگر اینجا هوای ابیاتم پر است از غم هجر و تب ترانهٔ تو چقدر بی تو شکسته ز حوض چشمانم بلور اشک برای غمِ زمانه‌ی تو بهار وصل تو مولای من اگر برسد هزار خرمن گل ریزد از خزانه‌ی تو برای ندبه دور از تو جمعه معتکفم بیا که باز گرفته دلم بهانهٔ تو 🤲🌸🌸🌸🌸🌸🍃🍃🍃☘☘☘
هدایت شده از بارش‌های قلم من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌تازد اسب چشم من در ساحل چشمان تو آنکس که رامت شد به دور از قاعده نامش دل است @bareshe_ghalam
هدایت شده از بارش‌های قلم من
وقتی به اطراف ضریحش می‌کشی پَر دل می‌شود پروانه‌ای بر گِردِ دلبر از گنبدش افتاده نوری بر دل خاک ازخاک پای او شده ایران معطر آمد به آغوش جهان معصومه‌ای که الگوی حُجْب است و حیا از نسل کوثر دست مَلَک بگذاشت در دامان نجمه "پاکیزه‌ای چون مریم و حوا و هاجر" بابُ الْکرم روشن نموده چشم بابا بوسه زند باب الحوائج روی دختر یک تکه از جنَّت خراسان، دیگری قم آنجا مَلَک دربان و اینجا حورْ نوکر نام رضا کرده خراسان را مصفا از نام معصومه شده قم دُرّ و گوهر وقتی صدایش می‌کنم در اوج سختی حس می کنم الطاف مهرش را مکرر حتی اگر اورا نخوانم باز از لطف دارد عنایت بر من و این قلب مضطر
اردیبهشت کشورم اردی جهنم شد بار دگر قلبش پر از اندوه و ماتم شد باغ و گلستان قسمت آتش نشد اینبار در کوچ ابراهیم ایران خانه‌ی غم شد @baresh_haye_ghalam
هدایت شده از بارش‌های قلم من
زهرا برای مرتضی دردانه یاور می شود ساقی کوثر همسر دریای گوهر می شود در دست یاسین شاخه یاس است و دنیا پر زعطر چشم علی محو رخ زهرای اطهر می شود @baresh_haye_ghalamman
درون چشم من خورشید پیداست قطار عاشقی غرق تمناست زمین با هر نفس از عشق سر داد که دنیا با سرود عشق زیباست @baresh_haye_ghalamman
عمر ما همچون قطار و عشق ما مانند ریل عمر طی شد، همچنان ما در موازات همیم
ای کعبه تو از خاکی و من هم ز دل خاک من آمده‌ام سوی تو با پا نه، دلِ پاک هر کس که دلش را به طواف تو بیارد خاک قدمش می‌شود این عالم و افلاک ☘🌸☘🌸☘🌸 ☘🌸☘🌸☘🌸
خوشتیپم و در گله‌ام یک عضو نابم عید است و من آماده ذبح و کبابم عینک به چشم و یک کلاه تازه بر سر در فکر چاقوی پر از رنگ و لعابم عید قربان مبارکککککک🌸🌸🌸🌸😍 @baresh_haye_ghalamman
هدایت شده از بارش‌های قلم من
🌸 کنار برکه خم تا رسید پیغمبر رسید آیه "بلّغ" ز حضرت داور که ای رسول خبر را به امتت برسان گر این خبر ندهی کار تو بُود ابتر خدا برای نبی آیه‌ی ولایت خواند رسول هم دهد این مژده را به نسل بشر که هرکه رهبر و مولای او منم، پس از این امام و رهبر و مولای او شود حیدر گرفته دست علی را چنان که کل جهان بفهمد اینکه پس از او علی بُوَد رهبر به خلق گفت محمد: منم مدینهٔ علم مدینه‌ای که به جز مرتضی ندارد در به جز علی چه کسی لیلة‌ُالمبیت شده بدون ترس هماغوش مرگ در بستر قسیم جنت و نار است، مُنجِزُ المَوعود علی است شیر خداوند و فاتح خیبر علی است چشمه حق و علی است وجه‌الله علی سراج منیر است و ساقی کوثر بدون حب علی ناقص است دین همه برای پیکر دین شد ولای حیدر سر غدیر خطبه‌ی رَب است با زبان نبی که گشته نام شریف علی بر آن زیور 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
رویید گل ولایت از باغ غدیر شد سوره‌ی هل اتی چه زیبا تفسیر عطر گل خوشبوی ولایت اکنون در گلشن شیعیان او شد تکثیر
در آسمان دین علی ماه منیر است هر دو جهان را مرتضی شاه و امیر است ما مست حب حیدر و عطر ولاییم جام دل ما پر ز صهبای غدیر است
شاعرم شاعر شعری که ردیفش عشق است ریزش واژه از انگشت ظریفش عشق است واژه معروف به عنوان حجاب است ولی در لغت‌نامهٔ حق شرح شریفش عشق است هالهٔ نور به سر می‌کند آن باغ حیا که گل و میوهٔ دامان عفیفش عشق است گوهر پیکر زن در صدف چادر خود زیر چتری است که الیاف لطیفش عشق است چشم دشمن شده کور از شرف و هیبت او و نداند که در این رزم حریفش عشق است @bareshe_ghalam
خونین‌ترین قصیده‌ی غم‌ها تویی حسین داغ تو را همیشه سرایم به شور و شین بعد از تو شرم بر رخ دریا نشسته است موجش به یاد آن لب عطشان شکسته است آهنگ سوگنامه‌ی تو ضرب سینه‌هاست ساز غمت ز چنگ غم این جهان جداست عالم همه به عشق تو و در هوای توست خورشید من مگر دلِ گودال جای توست؟ گلگون شده ز خون تو دامان کربلا بر روی خاک مانده تنت بی کفن چرا شد سهم اهلِ قافله، پایِ پُر آبله شلاق، شد خوراکِ اسیران قافله زینب سپر برای اسیران کربلاست در پیش چشمِ او سر تو روی نیزه‌هاست جامانده پیش جسم غریب تو جان او حالا سرت به نیزه شده سایبان او دریای صبر می‌شود و می‌شکافد او نیرنگ و نقشه‌‌های پلیدانه‌ی عدو نامت حسین زینت لب‌های زینب است یادت چراغ روشن شب‌‌‌های زینب است دشمن اسیر زینب و زینب اسیر توست او اسوه‌ی شهامت و اُختِ دلیر توست بر روی شانه، پرچم عشق تو می‌برد تا انتهای راه تو با صبر می‌رود با قلب خسته می‌رود اما شبیه کوه با دست بسته می‌رود اما شبیه کوه 🥀🥀🥀🥀
هدایت شده از بارش‌های قلم من
مستانه چشیدم غم دوری ز حرم را ای کاش خریدار شوی چشم ترم را با نام تو ای سرور بی‌سر شه خوبان هر لحظه غمی می‌شکند بال و پرم را @baresh_haye_ghalamman
بگذار که از خزان بگویم با تو انگیزه‌ی تازه‌ای بجویم با تو من ریشه‌ی خشکیده‌ی خاک عشقم یکبار ببار تا برویم با تو 🆔@abadiyesher
هدایت شده از بارش‌های قلم من
همیشه از تو نوشتم تو ای نهایت عشق از آسمان نگاه تو ای صلابت عشق اگر درخت دلم میوهٔ صداقت داد همه به لطف تو بود و ز صدق دولت عشق به زیر سایهٔ خورشید مهربانی‌ها جوانه کرده امید من از عنایت عشق هزار جمعه نوشتم هزار واژه ز تو تمام دفتر شعرم شده حکایت عشق نقاب غیبت اگر افتد از رخ ماهت جهان شود متحیر از این قیامت عشق گرفته عمر مرا فصل زرد و خشک خزان بهار کن به ظهورت، خزانِ غیبت عشق چه سخت می‌گذرد بی تو روزگار اما ندیده کس به تن خود لباس راحت عشق خدا کند که بیایی مسافرم از راه خدا کند که نصیبم شود زیارت عشق 🌸🍀🌸 @baresh_haye_ghalamman
گفتند ره عشق دل شیر پسندد دل دارم و اقبال در این راه ندارم @baresh_haye_ghalamman
مهر تو گل کرده در روح و روان زندگی لانه کرده عشق تو در آشیان زندگی معنی اِنّا هَدَیْناهُ السَّبیٖل اینجا تویی راه تو دارد در آغوشش نشان زندگی اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّد بر لب گلد‌سته‌ها می‌نوازد روح ما را در اذان زندگی خانه‌ی دل را غبار ظلم می‌‌پوشانْد اگر مذهبت جاری نمی‌شد در میان زندگی غنچه‌ٔ روی تو وا شد در گلستان ربیع عطر تو پیچید تا هفت آسمان زندگی آمنه بر گلشن روی تو تا زد بوسه‌ای کوچ کرد از این جهان فصل خزان زندگی رحمت للعالمینی و خدا با خلق تو روح تازه داد بر جسم جهان زندگی دلبری از جنس دریایی‌، زلال و صاف و پاک ساحل آرامشی در بیکران زندگی زنده در گور جهالت بود ایمان بشر داد اعجازت به عالم ارمغان زندگی 🦋🌸🦋
دوباره بوی دل‌انگیز کیف و دفترِ تازه شکفتنِ گل علم از کتاب و جوهر تازه به روی شانه نشسته همای عشق و اراده که باز کرده پرش را به سوی باور تازه کتاب و دفترِ مشق و لباس فرم دبستان روانه کرده دلم را به سوی سنگر تازه شده حیاط دبستانِ ما شبیه گلستان که قد کشیده در آن سرو با صنوبر تازه بهار کرده خزان را صدای بلبلکانش کلاس‌ها شده خوشبو به عطر عنبر تازه نگاه و خندهٔ بابا، دعا، اجازهٔ مادر کشانده رودِ امیدِ مرا به بستر تازه صدای همهمه و خنده در حیاطِ دبستان و دوستان قدیمی کنارِ یاور تازه صدای پر زمحبت، نگاهِ مِهرِ معلم نشان ز عشق که دارد؟ ز مهر مادر تازه مسلح است دوباره دو چشم تیز معاون به گوشه‌های حیاط از نَما و منظر تازه گرفته رویِ سرِ بچه ها کتاب خدا را مدیر با گل لبخند و نقشِ رهبر تازه بیا و شکرِ خدا کن که از معادن علمش به قلب شیفتگانْ ریخته است گوهر تازه دوباره ریزش برگ از درخت کوچهٔ مهر و شکفتن گل علم از کتاب و جوهر تازه (معصومه گودرزی) @baresh_haye_ghalamman
پاییز شد و دوباره کوچی دیگر جامانده به روی خاک یک انگشتر در بستر خون دوباره رقص مردی است مردی ز تبار لاله‌های پر پر @abadiyesher
قاصدک‌‌ها آرزو را می‌‌برند من سپردم قاصدک را دست باد کاش از سوی تو آرد یک خبر در دلم هستی و در آغوش یاد ندبه‌هایم بر لب آدینه‌هاست باز دستم را هلالی کرده‌ام رنگ دلتنگی به بوم قلب و باز چشم را با گریه خالی کرده‌ام آسمان مبهوت و ابرش بیقرار ابر ، درگیر هوای پر ز نم کاش میدیدی نگاه هر دو را خسته و آشفته از طوفان غم درد در قلبم چه جا خوش کرده است می‌پرد از شاخه‌ی دل بر نگاه تار چشمم را گرفته محکم و بافته از گریه‌هایم شال آه بی‌ تو ماندن‌ها چه طولانی شده یک خبر از وصل تو انگار نیست یا که شاید در هوای وصل تو چشم‌هایم لایق دیدار نیست قلب دنیا در گناهان مستعد با خلوص پاکی و ایمان چه ضد انتظار اینجا فقط حرف است و بس نیست در این خاکیان یک ذره جد هر کجا هستی بیا تعجیل کن قافله سالار می‌خواهد زمین دست وصلت را بده بر دست‌ها چهره‌ی ویران دنیا را ببین! کاشکی در مویرگ‌های خزان نقش می‌بست آشیان زندگی می‌شکفت از برگ‌های خشک و زرد باوصالت غنچه‌های بندگی ای کرامت.پیشه بر ما رحم کن خاک گلدان زمین را نور ده خستگانِ سرزمین عشق را با شهاب چشم‌هایت شور ده @baresh_haye_ghalamman
در بازدم و دم گره افتاده نفس‌ها ای کاش کسی بشکند این قفل قفس را انگیزه‌ی من کور شده کاش بیاید مرگی که تمامم کند از صحنه‌ی دنیا @baresh_haye_ghalamman