eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💞💞🦋💞💞 🌙🕯 چرخ گردون هرچه کردی ناز شصتت سخت کردی روزگارم با شکــستـت گرچه ایـــن دیوار دنیــا تنـــگ کردی! من گــــلی بر آب دادم جنــگ کردی؟ از چه بــــاران میزند بر بـــام دلـــها داغ گـــل دیدم شــدم تنهـــای تنها گر صدایم میزدی نایی شــــنیــدی؟ بیش از اینها درد رسوایی نــدیــدی؟ درد من هم درد خیلی از شــــماست کو کجا گفتند این درد از خـــطاست؟ ای قلم حرف از تباهی میـنوشتی! بخت ما بود و سیــاهی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌼🍃🌼🍃🌼
ما به جرم ساده لوحی اینچنین تنها شدیم مردمان این زمانه با دورنگی خوش ترند! ♥️
اگر بناست که لطف کسی به ما برسد خدا کند فقط از جانبِ شما برسد !
مےڪنم سرفہ ڪہ منظور ڪنار تو منم ڪرده ام جمع حواسم ڪہ نلرزد سخنم من شما چیزھ ببخشید خداحافظتان اے خدا باز نشد حرف دلم را بزنم
با خیال تو به سر بردن اگر، هست گناه با خبر باش که من غرق گناهم همه عمر!
بسه یا بازم براتون شعر بزارم؟
😁😁😁
چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید باز آیی وبرهانیم از چشم به راهی💔🚶🏻‍♀
شعرهایی که اسم شاعر نداره رو بعضی هاشو سرچ میکنم پیدا میکنم مینویسم اما بعضی هاش هم پیدا نمیشه. شما ببخشید و اگه پیدا پیدا کردید بزارید تو لینک ناشناس من میزارم تو کانال🙏💐💐🌺🌺❄️
‍ نقش آن کوچه شدم وقتی از آن میگذری تو از این عشق چو یک رود روان میگذری من از این منظره ی تلخ دهان میدوزم چه بگویم که تو با پیر و جوان میگذری خودخوری کردم ودل رابه غمت سوزاندم غافل از قلب منی با دگران میگذری به همه رهگذران فصل بهاری دادی از بهار دل من همچو خزان میگذری 🧚‍♀⁦♥️⁩𝓼𝓱𝓮𝓹 𝓪𝓼𝓱𝓮𝓰𝓱𝓪𝓷⁦♥️⁩🧚‍♀
من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام این چنین هرگز نبودم گوییا بی خانه ام من گذشتم از تو اما فکر تو هرگز نرفت تو نرفتی از خیالم ای مه در دانه ام ترک تو گفتم دعا کردم که مهرت هم رود گرچه میدانم نخواهد رفت از کاشانه ام دلبری ها میکنی دل را سبب ساز غمی غم چه شیرین میشود با بغض تو جانانه ام بعد عمری عاشق زلف شرابت من شدم من غلط کردم بسازم روی طوفان خانه ام میروم اما دلم پیش تو میماند گلم بر دلم دستی کشم دستی دگر بر چانه ام   ‌‌‌‌ 🌺❤️🌺
باز دریا،‌ بوی باران بوی شرجی، نای عشق میروم بر بال رویاهـــای لیلایی عشق میشوم مست از نگاه اسمان در عمق شب میروم تا ناکـــــــجای بودنت، تا پای عشق عشق را تفســــیر دل کردم در این بازار رنگ من مرید رنگ سرخم، رنگ دل سودای عشق عشق یعنی گم شـدن در هر چ بادا بادها در تلاطم،‌ غرق امواجی در این دریای عشق عشق امد، دل دچارش شد،‌ نگاهی بیقرار مثنوی وزنش شکست و قافیه شیدای عش ق شعر شد همرنگ شب،‌ شب پر ستاره غرق راز کمتر از انم ک گویم وصـــفی از زیبای عشق..
هرچند که تقدیر چنین کرده گرانت خواهان توام با همه‌ی سود و زیانت ای آمده از کهنه‌ترین خاطره ، ای عشق سوغات تو دُرّی‌ست گران، در چمدانت یک دست گل و دست دگر خنجر بُران نشناخته کس صورت پیدا و نهانت... میخواهی و میخوانی و پس میزنی‌ ای عشق در حیرتم از فلسفه‌ی فنّ ِ بیانت قلبی که به دستان تو با عشق سپردم خونی‌ست که ماسیده شده دور دهانت با بودن تو ثانیه‌ها مرگ ندارند همسان ِ بهار است زمستان و خزانت ای قلب به تنگ آمده از دوری و دیری من نیز به تنگ آمدم از هر ضربانت خوب است که پایان خوشی داشته باشد این شعر که آغشته شده با هیجانت
یک لحظه بیـا بر دلِ ما سر بزن امشب در کوچهٔ بن بستِ صفا پَـر بزن امشب بـر حلقـه ی در دست بیاویز و صدا کن با یک سبد از خاطـره ها در بزن امشب لبـخنـد زنـان واردِ ایــوانِ دلــم شــو یک سر به نفس های کبوتر بزن امشب بـا یک غـزل از حافظِ شیـراز بـزن فـال بـر بـاورِ بی عـاطفـه، خنجر بزن امشب ایـن قـدر نـزن سازِ جدایی و کـمی هم مشتـاق بیـا! نغمه ی دیگر بـزن امشب در جمعِ رقیبـان کـه نخوانـدم غـزلـم را یک سر تو به دیوان و به دفتر بزن امشب
پیش ﻣﻦ ﺑﺎﺵ ڪه ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮام ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﺯ ﻧﮑﻦ ﺗﺸﻨﻪ ے ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮام گر چه خالق ﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ آﻭﺭﺩﻩ ﭘﺪﯾﺪ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻠﻖ ﺗﻮ ڪرﺩﻡ ﻭ ﭘﺪﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮام ﺗﻮ ﺑﺮﻗﺺ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ مے ﺧﻮﺷﯿﻢ ڪم ﻧﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺷﻌﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻣﻦ ڪه ﺷﻨﯿﺪﺍﺭ ﺗﻮام ﻗﺴﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ڪه ﺍﺯ ﻧﺎﺯ ﺗﻮ ﺳﻬمے ﺑﺨﺮﻡ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ڪه ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ڪرﺩﺍﺭ ﺗﻮام ﭘﺸﺖ ﺍﯾﻦ لشڪر بے ﺭﺣﻢ نگاهت نگریز ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺳﻮگند ڪه ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺗﻮام ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﻭﻗﺖ ﻏﺰﻝ گفتنم آﻣﺪ به ﺧﺮﻭﺵ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﻭلے ﻋﺎﺷﻖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺗﻮام
جای جایِ شهرِ من از خاطراتت پر شده راه رفتن بعدِ تو،از هر مسیری مشکل است!
ای چشمِ سخن‌گوی، تو بشنو ز نگاهم دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
آه از این غربت نزدیک و از آن حسرت دور عشق در سینه ی من هست و در آغوشم نیست -
روی پیشانیِ بختم خط به خط چین دیده‌ام بس که خود را در دل آیینه غمگین دیده‌ام مو سپیدم، مو سپیدم، مو سپیدم، مو سپید گرگ بالان دیده بودم، برف سنگین دیده‌ام! آه، یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد حال یوسف را ببینم با کدامین دیده‌ام؟ آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخند یادم آمد، من تو را روز نخستین دیده‌ام! بیستون دیشب به چشمم جاده‌ای هموار بود ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده‌ام (: -
نڪن آنگونه ڪه عاشق نگرانت باشد یا ڪه آواره ے بے نام و نشانت باشد آنچنان باش ڪه با عشق به سامان برسد درد و غمهاے دلش با تو به پایان برسد آنڪه غیر از تو ندارد به جهان دلدارے نڪند از تو رسد بر دل او آزارے چشم بر مهر تو دارد ڪه تویے یار دلش همدمش باش ،تویے چونڪه پرستار دلش زندگے در بر دلدار پر از زیبایے است عاشقے با دل دلدار عجب رویایے است هر ڪه عاشق شده دور از غم دنیا باشد غم ندارد چو دلے عاشق و شیدا باشد شاد و خوش باش به احساس دل انگیز نگار نغمه سر ڪن به خوشے لحظه ے خندیدن یار
بوسه ای💋 بر من بزن من چشم می بندم🤦‍♂ تو هم🤦‍♀ این شتر دیدن🐪، ندیدن را❌❌ که استادی دیگر... #
بمان که عشق؛ به حال من و تو غبطه خورد ... بمان که یار تواَم؛ عشق کن که یار منی :)
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم ندانستم که تو کی آمدی ای دوست کی رفتی به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم تو رشک آفتابی کی به دست سایه می آیی دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم 🧚‍♀⁦♥️⁩𝓼𝓱𝓮𝓹 𝓪𝓼𝓱𝓮𝓰𝓱𝓪𝓷⁦♥️⁩🧚‍♀
به دلم زخم زدی دشنه زدی ، رنجیدم با همین حال فقط پیش تو می خندیدم قلبت از آهن و سنگ است و من خوش باور ساده بودم که تو را همچو طلا سنجیدم می شنیدم همه جا کشته فراوان داری گفته بودی تو به من حیف نمی فهمیدم عاقبت رفتی و من ماندم و شوریده سری روز گریان شدم و شب همه شب نالیدم مرده ام یخ زده ام مثل همان خورشیدی که به تاری و شب تیره نمی تابیدم 🧚‍♀⁦♥️⁩𝓼𝓱𝓮𝓹 𝓪𝓼𝓱𝓮𝓰𝓱𝓪𝓷⁦♥️⁩🧚‍♀
بعدِ یک عمر در اندیشه‌ی «فرهاد» شدن یک نفر عاشق من بود که «شیرین» می زد!😁😁
بگو تا آخر عمرم به استغفار بنشینم اگر در مصرعی دیدی ندارم «دوستت دارم» 💟
نفسم .کاش هم اینک توکنارم بودی دست در دست🤝 وشبی بازتویارم بودی💑 دوقدم🏃‍♀🏃‍♀...زود بیا ..بی تو گلم دلتنگم❣ من توراصیدشدم ؟یاتو شکارم بودی؟ یادآن شب!!! چه شبی بود که مابی وقفه سربه بالین هم وتو غم گسارم بودی من همه اشک😭 شدم ازسردوشت جاری به! چه زیبا ..نفسم ..تو هم دچارم بودی!! من زلیخاشده مست دوچشمت👀 ای عشق شعرچشمان توگفتم ..توشعارم بودی یوسف قلب💔 خرابم شده ایی می دانی؟ قاب تصویر تو...دل❤️...ای که بهارم بودی بیقرارت شده ام باز بیا... .دلتنگم عشق من کاش هم اینک...تو کنارم بودی!! 😢 🧚‍♀⁦♥️⁩𝓼𝓱𝓮𝓹 𝓪𝓼𝓱𝓮𝓰𝓱𝓪𝓷⁦♥️⁩🧚‍♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏دریاب که ایام گل و صبحِ جوانی چون برق کند جلوه و چون باد گریزد شادی کن اگر طالب آسایش خویشی آسودگی از خاطر ناشاد گریزد...
حدّ پروازم 🦅نگاه توست👁 بالم را نگیر سهمم از شادی تویی با اخم😔 حالم را نگیر راه سخت و سبز بودن با تو را آسان نکن‌ جاده‌های پیچ در پیچ شمالم را نگیر کیستی‌؟ پاسخ نمی‌خواهم بگویی هیچ‌وقت‌ لذّت درگیری حل سؤالم را نگیر من نشانی دارم از داغ تو روی سینه‌ام‌ خواستی دورم کن از پیشت‌، مدالم را نگیر خاطرت آسوده با ببر نگاهم گفته‌ام‌ با همین بازیچه‌ها سر کن‌، غزالم را نگیر زندگی تنها به من قدر تو فرصت داده است بیش از این‌ها خوب باش از من مجالم را نگیر خسته از یکرنگی‌ام می‌خواهم از حالا به بعد تا ابد پاییز باشم‌، اعتدالم را نگیر 🧚‍♀⁦♥️⁩𝓼𝓱𝓮𝓹 𝓪𝓼𝓱𝓮𝓰𝓱𝓪𝓷⁦♥️⁩🧚‍♀