بعدِ یک عمر در اندیشهی «فرهاد» شدن
یک نفر عاشق من بود که «شیرین» می زد!😁😁
#ظهیر_مومنی
#طنزانه
سربه راهم خود من از تو چه پنهان بانو
پی وی بنده کمی میل چتیدن دارد
خسته ام از کلماتی که ندارد احساس
گوش جای چتتان میل شنیدن دارد
افتتاح در پی ویم کشیدم روبان
که به دستان لطیف تو بریدن دارد
تنگی دست و رکود و تب تحریم کنار
ناز تو در همه حالات خریدن دارد
گرچه آسیب به هرجای طبیعت زشت است
گل لبهای شما جایز و چیدن دارد
وقتی ایز تایپ تو بالای گروه می آید
قلب بی جنبه من سخت طپیدن دارد
موی خود ساقه طلا کردی و دستم امشب
مثل بز در چمنت میل چریدن دارد
#حسین_مرادی
#طنزانه
هرچند که شب تا به سحر خواب ندارم
یک سوژه برای غزلی ناب ندارم
تنها و غریبم وسط مزرعه ای سبز
چون چاه عمیقی که دگر آب ندارم
اینجا همه دنبال نقابند به صورت
من حوصله مصرف سرخاب ندارم
من باادبم مرد خجالت زده ای که
دیوانه ام و در غزل آداب ندارم
سوهان و کلوچه به جهنم که در این شهر
معشوقه به طعم گز و قطاب ندارم
بی بوسه چه کس شعر تر انگیز سروده
خشکیده غزلچشمه و اعصاب ندارم
یک بینی زیبای خداداد که دارم
هرچند لباس و قد جذاب ندارم
#حسین_مرادی
#طنزانه