باران لطیف صبحدم یعنی عشق
یک روز خوش و بدون غم یعنی عشق
با دوست کنار سفرهی صبحانه
نوشیدن چای تازه دم یعنی عشق
#مجتبی_باقی
@abadiyesher
او در دلِ شعله بود و بیواهمه ماند
خواند از علی و میانِ آن همهمه ماند
دنیا همهدم رنگ عوض کرد ولی
او فاطمه بود و تا ابد فاطمه ماند
#حضرت_مادر "سلاماللهعلیها"
#فاطمیه
#میلاد_عرفان_پور
@abadiyesher
دنیا تمام تشنهٔ نور است نازنین
دیگر زمان، زمان ظهور است نازنین
از بسکه در هم است شب و روز روزگار
انگار روز حشر و نشور است نازنین
برگرد سوی وادی کنعان عزیز مصر!
دلها بدون نور تو کور است نازنین
تزویر زیر نام تو بازارها زده است
کالای زور و زر به وفور است، نازنین
دنبال ردّ شعلهای از چشمهای تو
موسای سینه راهی طور است نازنین
خورشید قرنهاست که بر روی نیزههاست
یا در میان تشت و تنور است، نازنین
ای آخرین ذخیرهٔ هستی ظهور کن
دنیا تمام تشنهٔ نور است، نازنین!
#امام_زمان
#بهجت_فروغی_مقدم
@abadiyesher
2.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حضرت_زهرا
🎥 تو پنهانکاری ای بانو ز من هرگز نمیکردی
به جز امروز و آن روزی که گشتی پشت در پنهان...😔
#محمد_سهرابی
#شعر #فاطمیه
@abadiyesher
3.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صاحب قبر بی نشون.... 🖤😔
@abadiyesher
🎥
ترتیل صفحه ۶۶ قرآن کریم .wav
حجم:
13.07M
#قرآنیات
📢 #تلاوت روزانه #یک_صفحه_قرآن
🔹️#ترتیل صفحه شصت و شش قرآن کریم، سوره مبارکه آل عمران
🎙با صدای #حبیب (مدیر کانال)
✏️ توصیه مهم حضرت #امام_خامنه_ای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید
@KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
باز این دل، بی قرار روضهٔ مادر شده
باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده
باز هم آتش به جان ما رسیده از دری
کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده
حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط
آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده
فاطمیه شد ، مرور خاطرات درد و داغ
علت کون و مکان، تنها و بی یاور شده
فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک
روضه خوان مادر و تنهایی حیدر شده
بین آتش سوخت زهرا تا علی مانَد فقط
اینچنین کوثر فدای ساقی کوثر شده
ای علی، مظلوم عالم جان فدای غربتت
بعد زهرا خود بگو از غنچهٔ پرپر شده
غیر تو مظلوم و غیر فاطمه مظلوم تر
نیست در عالم، غمت از هر غم افزون تر شده
کی به پایان می رسد شبهای بی مهتاب تو
وعده ی دیدارتان درعالم دیگر شده
دوستت دارم اگرچه روسیاهم روسیاه
لطفت امید من شرمنده در محشر شده
#_اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
@abadiyesher
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛منبر داشت می سوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت
آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت
باید به یاران شهیدم می رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت
شب بود ... بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت
::
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت
#حسن_بیاتانی
@abadiyesher
ای فاطمه را شمیم! کی میآیی؟
جانبخشتر از نسیم! کی میآیی؟
«یَابنَ الشُّهُبِ الثاقِبَه» کی میتابی؟
«یَابنَ النَّبَإِ العَظیم» کی میآیی؟
#محمدجواد_غفورزاده
@abadiyesher