بی روی تو خونابه فشاند چشمم
کاری به جز از گریه نداند چشمم
میترسم از آنکه حسرت دیدارت
در دیده بماند و نماند چشمم
#شیخ_بهایی
#رباعی
@abadiyesher
من سنگم اما کوه را بر دوش دارم
بغض دماوندم لبی خاموش دارم
دریا مرا پس زد وَ ساحل مأمنم شد
صدها نهنگ مرده در آغوش دارم
#زهرا_حاجی_پور
@abadiyesher
دوش در خواب، لبِ نوشِ تو را بوسیدم
خوابِ ما بِه بُوَد از عالمِ بیداریِ ما...!
#فروغی_بسطامی💚
@abadiyesher
1.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درشبِ سرما، شبِ خلوت، شبِ سردرگمی
گرم و مطبوعی، شبیه طعم چایِ هیزمی
کاش! ذکری یادمان می داد دربابِ وصال
در مفاتیحُ الجِنانش، شیخ عباس قُمی...
#حامد_عسکری
@abadiyesher
وقتی هوای شعر بارانی است باید
بی چتر در میدان چشمانت قدم زد
#حسین_جعفری
@abadiyesher
درستترين شكل عشق آن است
كه شما چگونه با یک فرد رفتار میكنيد؛
نه اينكه دربارهی وی چه احساسی داريد.
#آنتوان_چخوف
@abadiyesher
بردار از سر چادرت را، خستگى در كن
گلهاى مشكى سَرَت را «باز» پرپر كن
موهات اگر كوتاه باشد، مثل بار قبل
قيد خودم را مى زنم اين بار...، باور كن
مُحرِم شدم تا مَحرَمِ دستان تو باشم
امشب مسلمان نيستم، امرِ به منكَر كن
دستان من، سمت درخت سيب! مى آيند
فكرى براى لانه ى اين دو كبوتر كن
دنياى من، بين دو بازوى تو پنهان است!
وا كن! مرا آماده ى دنياى ديگر كن
محكم كن آغوش گره را، باز محكمتر
هرلحظه احوال مرا از قبل، بهتر كن
فردا اگر چشمِ نظر افتاد...، با چشمت
هر چه مسلمان در خيابان بود، كافَر كن
امشب گذشت امّا، براى دفعه ى بعدى
وقتى كنارِ من نشستى، روسرى سر كن
#حسن_رحمانینکو
@abadiyesher
بی صدا
فرو میریزم
زیر حجمی از سکوت
یک بار دستِ کم
مرا به نام کوچکم
صدا بزن
#عمران_صلاحی
@abadiyesher