eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤در مزارت نفسِ ثانیه‌ها می‌گیرد باد، دَم می‌دهد و مرثیه پا می‌گیرد 🖤زائرت پنجره‌فولاد ندارد به بغل ولی از آجرِ دیوار، شفا می‌گیرد شهادت تسلیت باد
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی به که گویم تو نوازشگر دستان منی به چه سازی بسرایم دل تنهای تو را به که گویم که تو آهنگ دل و جان منی گر چه پاییز نشد همدم و همسایه من به که گویم که تو باران زمستان منی همه رفتند از این شهر و دلم تنها ماند به که گویم که تو عمریست که مهمان منی گر چه خورشید سفر کرده ز کاشانه ی من به که گویم که تو عمری مه تابان منی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
می زنم دل را به دریا ... نه! بیابان بهتر است نیمه شب ها پرسه در بهت خیابان بهتر است مثل چوپانی که از عالم فراری میشود زندگی کردن میان گوسفندان بهتر است شانه گرمی نباشد تا که همراهت شود گریه های بی کسی در زیر باران بهتر است بر دهان حرفهایت مهر باطل می زنند گفتگو با میله های سرد زندان بهتر است زندگی درد است دارویش فقط لبهای توست پیش گیری کردن از هرگونه درمان بهتر است🥀🌹
زین اسبم را چرا آلوده بر سَم می‌کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده‌ام 🏴 🌴💎🏴
دیده بارانی و دل کرده هوایت چه کنم؟ تو نبودی و زِ غم پُر شده جایت چه کنم؟ نـرود پـایِ دلـم غیـرِ رهـی جـز رهِ تـو غیرِ جانم کـه فدا گشته برایت چه کنم؟ این روا نیست که اینگونه دل آزار شدی صنمـا... با دلِ افتـاده به پایت چه کنم؟ میکنی بـر همـه جـانـم تـو خدایی اما دلِ سنگی که خداکرده عطایت چه کنم؟ قـابِ عکس تو کند ولوله در سینه به پا مانده ام با هوسِ زنگِ صدایت چه کنم
ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن کز غم چنان شوی که نبینی بخواب خواب
گفتی که وفا میکنم و هیچ نکردی ما چشمِ وفا از تـو نداریم، جفا کن...
خوش باش که عاشق کُشی‌ات هیچ خطا نیست چون نکته در اینجاست که ازماست که برماست
🍃✨🌹✨🍃 با توام ای ماه‌ پاره ،چشم و ابرویت کجاست ؟ باد می‌آید به سویت، رقص گیسویت ، کجاست؟ آن تبسّم‌های شیرین، آن نگاه آتشین آن همه نازک‌ خیالی‌های ابرویت ،کجاست؟ بعد از این ، در زیر بالم ، لانه دارد آسمان راستی ای آسمان ، خیل پرستویت کجاست؟ ناگهان در کوچه‌های دل ،کسی فریاد زد وعده‌گاه دوستی ، انفاس شب‌بویت ،کجاست؟ زخم دارم ، بی‌شمار از دوستانی ، ناشکیب ای رفیق مانده در دل، نوشدارویت ،کجاست؟ گفتم امشب تا سحر ، خاموش باشم، ماه گفت ذکرلاحول و لایت ، بانگ هوهو یت ،کجاست؟
از من جدا مشو که توام نور دیده ای آرام جان ومونس قلب رمیده ای از دامن تو دست ندارند عاشقان پیراهن صبوری ایشان دریده ای از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنکه در دلبری به غایت خوبی رسیده ای منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان معذور دارمت که تو او را ندیده ای آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده ای
داستانی شده این بحث خداحافظی هم که به تفصیل نوشتم به مسما مانده
"گر علی دل، قرار او زهراست" عاشق است و نگار او زهراست گر علی باشد این جهان را خاک( ابوتراب) فصلِ نابِ بهار او زهراست ماه گرودن و شمس تابان است مطلعِ پایِدار او زهراست یک علی در تمام عالم هست دلبر و یارِ غارِ او زهراست تاج اسلام علی ولی الله چون نگین افتخار او زهراست گر علی چون درخت اسلام است ریشه و شاخسار او زهراست هرکجایی که نام حیدر هست به یقین هم کنار او زهراست بسته دستان حیدرش را خصم پشت در جان نثار او زهراست آه گفتم دوباره از در و میخ از دری که نزار او زهراست بین دیوار و در .... زبانم لال مُرد علی غمگسار او زهراست یاصاحب صبر
سـاز ناڪوک نزن عشـق سـرم را بـردی؛ بعـد از او حوصـله ای نيسـت كـه عاشـق بشـوم. ‎‌ ‌ ‎‌‌‌‎
اگــر در ســنــگ تــاثــیــرے نــدارد نــالــہ ے عــاشــقــ چــرا در خــاطــر شــیــریــن هواے بــیــســتــون آیــد ؟
قصہ عاشقـــــی من بہ خـدا يڪ جملہ استــ باختــــــم ..!!ثانيہ اے دين و دلم را با هم.😔 ...
شکست اگر دلت از حرف من، ببخش مرا که سنگ حرف دلش را به شیشه میگوید... ...
‌‌‌‌‌  نفرین نمےڪنمـ ولے خدا ڪند ڪـہ شعر ، طورے بـہ دست و پاے تو پیچد ڪہ شهریار شوے !🗣 ...
از من جدا مشو که توام نور دیده ای آرام جان ومونس قلب رمیده ای از دامن تو دست ندارند عاشقان پیراهن صبوری ایشان دریده ای از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنکه در دلبری به غایت خوبی رسیده ای منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان معذور دارمت که تو او را ندیده ای آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده ای
🍃✨🌹✨🍃 با توام ای ماه‌ پاره ،چشم و ابرویت کجاست ؟ باد می‌آید به سویت، رقص گیسویت ، کجاست؟ آن تبسّم‌های شیرین، آن نگاه آتشین آن همه نازک‌ خیالی‌های ابرویت ،کجاست؟ بعد از این ، در زیر بالم ، لانه دارد آسمان راستی ای آسمان ، خیل پرستویت کجاست؟ ناگهان در کوچه‌های دل ،کسی فریاد زد وعده‌گاه دوستی ، انفاس شب‌بویت ،کجاست؟ زخم دارم ، بی‌شمار از دوستانی ، ناشکیب ای رفیق مانده در دل، نوشدارویت ،کجاست؟ گفتم امشب تا سحر ، خاموش باشم، ماه گفت ذکرلاحول و لایت ، بانگ هوهو یت ،کجاست؟
موعود خدا مرد خطر می‌خواهد آری، سفر عشق، جگر می‌خواهد ای جمعیت میلیونی عصر ظهور او سیصد و سیزده نفر می‌خواهد❗ ۳۱۳😔
به هوایش نفسي تازه کنیم🥀🥀 آرزومندترینم که ببینم رویت پیچ وتابے بخورم موج شوم درمویت بوے ققنوس گرفته نفسم مے سوزم تل خاکسترم ودیده به در مے دوزم ازازل ازمی چشم تو به خاکم آمیخت تیغ ابروی تورا در دل صد چاکم ریخت چیست این زمزمه ی هو که مرا میسوزد آتشی از دل هو هو که مرا میسوزد پرشد از حسّ تحیّر همه ام میبینی مملوم ازتو پراز همهمه ام میبینی لحظه لحظه به ملاقات تو ره می جویم تا دمِ مرگ فقط نام تو را می گویم عطرِ گیسوی تو درخاطرِ من غوغا کرد محشرِ قامت تو خلقِ قیامت ها کرد ماه و خورشید همه پشت سرت دنبالت زمزم وکوثر وآیینه به استقبالت عشق درنبض نگاه تو طپیدن دارد زندگی از لب ایوان تو دیدن دارد پرشدازنرگس چشمان خمارت دنیا غنچه از باغ لب سرخ توچیدن دارد تورامن چشم درراهم❣️
سر پیری نکند عاشق لیلا بشوم! لب دریا بروم غرق به دریا بشوم! بزنن طعنه به ریشم همه ی مردم شهر پیش مردم همگی یکسره رسوا بشوم نکند این دل دیوانه خرابم بکند! روز دوم بروم عاشق کبری بشوم نکند این دل ما باز جوانی بکند! بشود خام و پی عشق ثریا بشوم می روم تا که در آیینه تماشا بکنم سر و ریشم بزنم شانه و رعنا بشوم سرپیری ومن و معرکه گیری چه عجب با دل فتنه ی خود دست به دعوا بشوم عشق پاک است و مقدس به یکی بند شود آدمی هست هوس همدم (حوا) بشوم می دهم توبه دلم را که خطایی نکند کاهن معبد و یا شیخ مصلا بشوم
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯾﺴﺖ که ﺯليخا، ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﺯِ ﭼﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﭘﺴﺘﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﮔﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ،ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﮕﻨﺎﻫﯽ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺟُﺮﻡ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﯾﻮﺳﻒ ﺍﺯ ﭘﺎﮐﯽِ ﺧﻮﺩ ﺣﺒﺲ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻓﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺨﺖِ ﺧﻮﺷﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﮔﻔﺖ ﻧﺮﮔﺲ ﻣﺴﺖِ ﻏﺰﻝ حیف،، که ارزان ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑُﻠﺒُﻞ ﺍﺯ ﺷَﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﮔُﻞ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ ﺯﺍﻍ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺷﻌﺮ ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﻣﺎ ميگذری ﻋﺎﻗﻞ ﺑﺎﺵ ﯾﺎﺭ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺩرﺍﯾﻦ ﺩِﻟﮑﺪﻩ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍست R🥀
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌ جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است. باهمه عشوه گری , بر تو رسیدن هنر است. هرچه هم ناز کنی , ناز کشت خواهم بود. نازنینا به خدا ناز کشیدن, هنر است. دل من تنگ شد و چاره آن روی تو شد. روی تو دیدن و آن را نگزیدن , هنر است. من غرور تو ام ای کبک خرامان به خدا, سخن عشق ز حرف تو شنیدن, هنر است. تو درخت خوش این باغی و من می دانم, زان همه میوه یکی, زان همه چیدن هنر است. کام من در طلب لعل لبت کام گرفت. نازنین کام دل انگیز چشیدن, هنر است. گل مریم , زشمیمت شده ام مست و خراب. بی می و باده اگر مست شد این تن, هنر است.. ‌
نمی گویم به این دیوانه بازیهام عادت کن فقط مثل گذشته با دل تنگم رفاقت کن گرفته جنگل تنهایی ام را درد در آغوش بیا آتش بزن، قلبِ مرا از درد راحت کن تویی که مثل برمودا دلم را جذب خود کردی به عشق دخترانِ چشم رنگی هم حسادت کن بیا و مرد باش و کمتر از آنی که می بینم مرا با گرگهای هرزه گرد بیشه قسمت کن دلم یخ بسته، اسکیموی شرقی، با دمِ گرمت کمی از این دلِ یخ بسته ی قطبی حمایت کن نیوتن گفت آری، هر عمل، عکس العمل دارد تو هم "قانونِ دوّم شخص عاشق" را رعایت کن
بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است آنچنان می فِشُرد فاصله، راه نفسم که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است رفتنت نقطۀ پایان خوشی هایم بود دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است سایه ای مانده ز من بی تو که در آیِنه هم طرح خاکستری‌اش گنگ‌ترین تصویر است خواب دیدم که برایم غزلی می‌خواندی دوستم داری و این خوب‌ترین تعبیر است کاش می‌بودی و با چشم خودت می‌دیدی که چگونه نفسم با غم تو درگیر است تارهای نفسم را به زمان می‌بافم که تو شاید برسی، حیف که بی تاثیر است...
‌سلام ای عشق دیروزی،منم آن رفته از یادی که روزی چشمهایم را،به دنیایی نمیدادی اسیر عشق من بودی،زمانی لحظه ای.روزی رهایت کردم و گفتم:پرستویم تو آزادی! نوشتی:بی تو میمیرم،خرابت میشوم عمری کنون فردای دیروز است،ببین حالا چه آبادی!! 🥀
گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال می رسد شاهی ترا بر دلبران، سلطان ما دی خرامان در چمن ناگه گذشتی لاله گفت نیست مثل آن صنوبر در همه بستان ما از تب و تاب غم هجران چو ما را دل بسوخت خود نگفتی این گذر چونست در هجران ما چشم ما می گوید از سوز غمت شب تا به روز هیچ رحمی نایدت بر دیده گریان ما می کنم شادی که گفتا غمزه ات از ناز دوش خسروا، نزدیک آن شو تا شوی قربان ما # امیرخسرو_دهلوی 🍃🍃 🍃🍃
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ گفتی غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟ شیرین من ! برای غزلْ شور و حال کو ؟ پر می‌زند دلم به هوای غزل ، ولی گیرم هوای پر زدنم هست ، بال کو ؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو ؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو ؟ رفتیم و پرسشِ دل ما بی‌جواب ماند حالِ سوال و حوصله‌ی قیل و قال کو ؟ ━━━━💠🌸💠━━━━
چشم در چشم مرا باش که در سینه‌ی من سخنی هست که در حوصله ی گوشی نیست...