#ولادت_امام_هادی_علیه_السلام_مبارک
لالم از توصیفِ این لذت، چشیدن لازم است
خواندن یک ″جامعه″ دور قبورِ سامرا...
#لاادری
تُهمت نالایقی بـر ما زدی رفـتی، قبـول!
در پی لایق بُـرو، ما هم تماشایش کنیم!
#محسن_کاویانی
ای عشق پدر نامرد
سر سلسلهی اوباش
این دم دم آخر را
اینبار به حرفم باش ..͜
#علیرضا_آذر
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دلِ آتش میسر است
#سید_مصطفی_فهری
من عاشق ودیوانه ی یک عشق نجیبم
درحسرت بوییدن یک دانه ی سیبم
سرخ است وسفیداست واناریست لبانش
ازدست من افتاده ولی دست رقیبم
از عقل نگویید سخن بامن بی عقل...!
عاشق تراز آ نم که خودم را بفریبم!
امشب ،شب مهتاب، اگراز تو نوشتم
دربند توٱم من، نه حبیبم، نه طبیبم
با مردم بیگانه اگردوست ترازدوست
درشهرخودم حیف ،پریشان وغریبم
ای کاش یهودا بشود ناجی این عشق
دیوانه ی دارم من وعشقست صلیبم💙❤️
🍃🌹🍃
گر بگویم عاشقم با من مدارا میکنی
یا که بازم مثل سابق عشق و حاشا میکنی؟
گر بگویم بی تو میمیرم چه حالی میشوی؟
یک نفس ای عشق من ، با عاشقت تا میکنی؟
من دوای درد خود را در تو میبینم فقط
ای طبیب اشنا من را مداوا میکنی؟
ای دل دیوانه ام دیگر نمیخواهد تورا
باز شوری میزنی او را تمنا میکنی ؟
گر بگویم تا نفس دارم تورا میخواهمت
باز با یک خنده مارا از سرت وا میکنی
🍃🌹🍃
نیستی عشقت ولی در سینه غوغا میکند
همچو فریادی که طوفان شب به صحرا میکند
خاطراتت میزند هر دم به جانم سوز غم
همچو آن آتش که با خشکیده گلها میکند
بس کشیدم در دلم تصویر چشمان تو را
بودنت را دل به شب تصویر رویا میکند
عطر گیسویت چه میخواند بگوش آن نسیم ؟
با چنین دوری مرا سر مست موها میکند
تاب ، خالی مانده از جایت ، شده بی تاب تو
در نبودت تاب با پاییز سودا میکند
دل همی گوید به زاری مونس و یارم کجاست
هرچه می گویم که رفتی قلب حاشا میکند
در فراقت سینه از بس ناز خنجر می کشد
جان به لب می آیدش در سینه بلوا میکند
مانده ام تنها و عمرم را به غم سر میکنم
مرگ هم بر مردنم امروز و فردا میکند
نیست خورشیدی به روزم ، بر شبم هم نیست ماه
بی فروغت خانه شبها غصه بر پا می کند
با که گوید داود همراز راز عشق تو
آخر این عشقت مرا در شهر رسوا میکند
#داود_همراز
🍃🌹🍃
آنکه مارا کرده است با عشق خود حیران تویی
داروی دردِ فــراقــــم در شــبِ هجــــــران تویی
سَـــر به صحــــرای جنونم میکشـــاند عشق تو
آنکه میســازد مــرا مجنون و ســرگردان تویی
تا که میــبینـــم به ســـویت در میـــانِ گلــرخان
آنگه میســـازد دو چشمش از نظـر پنهان تویی
با نگـــاهت عهـــد بســــتم شـاهـدم زلفِ تو بود
آنکــــه عهـــد می بنــــدد و میِشکَنَد پیمان تویی
یک نگـــاه تــو " نشاطِ " این دلِ بیـتاب ماست
آنکـــــه میسازد همــه دردِ مـــرا درمـــان تویی..
محمد شریف نشاط
دل بردی و دل بردنت را دوست دارم
رو راست!من عطر تنت را دوست دارم
در پیش صدها باغ گل تنهای تنها
گلهای روی دامنت را دوست دارم
هستم زلیخایی و خلوت دوست,به به
من چنگ بر پیراهنت را دوست دارم
صدها هزاران شرط داری و قبول است
آخر ولیکن لیکنت را دوست دارم
من ضربه ها خوردم نشستم تاکه در خاک
اما به هر ضربه,فنت را دوست دارم
جان میدهم با شوق,گفتی: جان بده!جااااان!
چون دیدن جان کندنت را دوست دارم
جانم به لب میآید اینجا,خوش به حالت
ای نوش جااااان! خندیدنت را دوست دارم
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
اگرچه جای پایش در زمین است
صدایش جاری از عرش برین است
هرآنچه خواستید از او بپرسید
به افلاک آشناتر از زمین است
اگر ثروت بخواهید آخرین اوست
اگر ایمان بجویید اولین است
اگرچه مسندش در عرش اعلی ست
ولی با مستمندان همنشین است
به جای نان غم ایتام خورده
غذای هر شب و روزش همین است
اگر تسبیح در دستش بگیرد
مناجاتش طریق العارفین است
اگر شمشیر در دستش بگیرد
ثنایش کار جبریل امین است
چنان از قلعه آن دروازه را کند
که مانندی ندارد، بی قرین است
خبر پیچید بین خیبری ها
یداللهی که می گفتند این است
چقدر اعجاز دارد دست هایش
مگر دست خدا در آستین است؟
اگر بالا روم، پایین بیایم
علی تنها صراط راستین است
دوباره بی خود از خود کرد ما را
که وصفش خود به خود شورآفرین است
علی هم مصطفی را جان شیرین
علی هم مصطفی را جانشین است
به مدحش باکی از تضمین ندارم
فقط حیدر امیرالمومنین است
🔸شاعر:
#سید_جعفر_حیدری
عشق را جلـوه دهد، نازِ نگاهت گُلِ من
ماه شرمنـده شود از رُخِ ماهت گُلِ من
ای زلیخا منم آن یوسفِ گًم گشته ی تو
منم افتـاده در آن حلقهٔ چاهت گُلِ من
روز وشب پشتِ همین پنجره ی تنهایی
مانده ام منتظر وچشم به راهت گُلِ من
فرش راهِ تو کنم، این دلِ مجنون شده را
این منو این دل وآن خیلِ سپاهت گُلِ من
همه عـالَم بـه فـدای، گُلِ روی تـو عزیز
من فدای مـژه و چشمِ سیاهت گُلِ من