eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
همه‌ی دلخوشی و زندگی‌ام بودن اوست برود آخر دنیاست حواست باشد . . .
از تو بر ما گذری بود نمی‌دانستیم . . .
خبر داری فلانی رویِ لبخند تو شاعر شد؟ چرا اینگونه، کافرگونه، بی‌رحمانه می‌خندی؟🤔
لعنتی چشمان زیبایت فقط مال من است خیره بر نامحرمان گردد، کورت می‌کنم!
باید که عزیزت بشوم، گرچه بیفتم ده بار، نه! صد بار، تهِ چاه دوباره
بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت میکند وای ِدل! چون کـودکی بی تو لجاجت میکند اشتیاق دیدن تو میل ِ خاموشی نکـرد هیچ وقت عشقت به دل...فکر فراموشی نکرد عشق ِ من با تو به میزان ِ تقدّس می رسد بی حضورت دل به سرحدّ تعرض می رسد " دوستت دارم " برای من کلام تازه نیست حدّ عشقت را بـرایم هیچ چیز اندازه نیست در غیاب تو غریبانه فراقت میکشم بر گذشت ِلحظه ها طرحی ز طاقت میکشم عج
شاید اجل تو در کمینت باشد شاید لحظات واپسینت باشد پس قدر بدان، برای خود کاری کن شاید امشب شب آخرینت باشد
مجلس شوراے قلبم طرح چشمت را ڪه دید .. با سه فوریت .. به ” مجنونِ تو گشتن ” راے داد  نازه 😍
دلیل ِ گریه ی هر شب ! کمی شریکم باش که گریه بیشتر از اشک ، شانه می خواهد
از تو گفتن کار هر کس نیست ای زیباغزل من برای گفتنت باید که مولانا شوم
دست و دلبازترین شاعر این منطقه‌ام آنقَدَر واژه به پای تو بریزم...که نگو... 🖇💌
🌱 خاک نجف بردار و دردت را مداوا کن دکتربیااینجاببین درمان چه میچسبد
سینه‌اش تنگ شد از شدت آن زهر جفا مجتبی گونه و با درد رَوَد سمت خدا!
این قصه‌ی ناقص سر تکمیل ندارد بشکاف دلم دست کم از نیل ندارد...
روز محشر لحظهء "یوم یفر من اخیه" با نشان "سینه زن" تحت لوای زینبیم...
‍زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم"دل نوشت" تابدانند عشق را باید فقط با دل نوشت
مشڪل شرعے ندارد ، بوسہ از لب هاے تو میوه ے بیرون زده از باغ حق ِ عابر است...
نهمین روز رسید و دل من شد بیتاب علقمه... مشڪ عمو... فڪر عمو... طفل رباب(س)..
سحر روز دهم اشک مرا جاری کرد غم بی مادری و گودی گودال حسین
لحظه های واپسین دارم به روی لب دعا صاحب خانه به مهمانش کند روزی عطا من سه حاجت در دلم دارم،یکی امر فرج دیگری دیدار مهدی(عج)،سومی کرب وبلا
هر کجا کردم محبت غرق محنت شد دلم یا من این حکمت ندانم یا محبت باب نیست
گنهکار نوشت: دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید . گلدسـته نوشت: در آفـتاب حشــر که از آن گریز نیست ما را بس است سـایه گلدسته های تو . جوان نوشت: یک جوان حاجتش این بود:که زن میخواهم رفت...تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت . شاه نوشت: صبح محشر هر کسی دنبال یاری می دود یار ما باشد اگر شاه خراسان بهتر است . ضامن نوشت: ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است . دلتنگ نوشت: خوب یا بد، هرچه باشد، عیبِ دلتنگی ست این من به هرکس میرود مشهد، حسادت میکنم . بی پناه نوشت: زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی؟ بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم میرسی؟ . امـید نوشت: نیاز بر کـه بیارم تو حاجــتی تو نـیازی امــید بر کـه ببنـدم تو آرزو تو امــیدی . مرگ نوشت: تو خودت خواسته ای داروندارم باشی لحظه مــرگ بیایی و کــنارم باشی بدهکار نوشت: ﻣﻦ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺗﻮﺍﻡ ، ﺑﺎﺯ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﻄﻠﺒﯽ؟ ﺷﺮﻁ ﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺗﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﮐﻨﯽ! باب الرضا نوشت: این بلا تکلیفی اش ارثیه کرب و بلاست یک طرف باب الرضا و یک طرف باب الجواد . عفو نوشت: صـدها هـزار نامه ی آلوده از گـناه با یک نــگه عــفو تو تطهیر میشود . آهو نوشت: سوال می کند از خود هنوز آهویی که بین دام و نگاهت کدام صیاد است . پابوس نوشت: بهتر از اين؟ كه كسی لحظه ي پابوسی تو نفس آخر خود را بكِشد پا نشود کربلا نوشت: من هوای تو را به سر دارم تو هوای دلِ مرا داری یکی از اهل کربلا می گفت :خوش به حالت امام رضا داری . فقیر نوشت: فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای تو ام نیست هیچ دست آویز . دلخسته نوشت: به خراسان ببری یا نبری حرفی نیست تو نگیر از منِ دلخسته "رضا گفتن" را . طعمه نوشت: آخر به عشق اینکه خودت ضامنم شوی یک شب به عمد طعمه صیاد میشوم
هرڪہ رفت از دیده،مۍگویند از دل مۍرود دلبرِ ما از نظر دور است و از دل دور نیست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
حضرت ِ لیلای ِ واویلا! قیامت کرده ای محشر از زیبایی ات حیران تر از این حرفهاست
دل من لک‌زده تا کنج حرم، گریه کنم..؛ دوقدم شعر بخوانم دوقدم گریه کنم