eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تا شنیدم که تو از شعر خوشت می آید چند وقتی ست که یک شاعر پرچانه شدم عقل با عشق شنیدم که نمیسازد پس روز ها عاقل و شب شاعر دیوانه شدم
برق شبگير نگاهت بہ جهـان مے ارزد بوسہ بر روے تو تا حد توان مے ارزد ڪام خشڪیده ما در هوس لعل لبت تشنہ ڪامے بہ بر آب روان مے ارزد گرچہ شب تا به سحر سوز فراغت دارم تب وصــلت ز پـےِ آه و فغـــــان مے ارزد اگر دیوانگے ام شهره شهرم ڪـــــرده گم شدن در پس این زخم زبان میارزد✌️❤️
من منهای تو دیگر بعلاوی کسی نمیشوم.....
گفتی بخند، گریه بماند برای بعد در من چه اشکها که پس انداز می شود...
فرق من با دیگران را تا کنون فهمیده ای عاشقت بودند خیلی ها، ولی اواره نه...
مى‌كُشی و به غمزه مى‌گویی: ‏«توبه كردى ز عشق يا نه هنوز؟» ‏نازنينا ز عشق تو بالله ‏عالمى توبه كرد و ما نه هنوز!
با غیر تو آرام، نگیرم هرگز بی وصل تو فرجام، نگیرم هرگز دربند دلم بمان و تردید مکن قربانی از این دام، نگیرم هرگز !
🔸🔸🔸 آشفتگان عشقت گیرم که جمع گردند، جمع از کجا توان کرد دل های پاره پاره ؟! 🖋
زلف افشان تو در دم،پریشانم کرد تابش روی تو همچون،عیسی عمرانم کرد
لبخند مادر را بدیدم بعد هم معلوم شد معیار ارزش ها چرا یکباره ریزش میکند
گفتم از قصه ی عشقش گرهی باز کنم به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد...
مرا تو «دیده» و از «دیده» هم عزیزتری چه دیده یی که بر احوال من نمی‌نگری؟