جریان دو رودیم که از سنگ گذشتیم
از صخره مسیرم شده گر تنگ گذشتیم
در خاطره دادی غم و دلگیر نوشتی
هم فتح نکردیم هم از این ننگ گذشتیم
سرباز مترسان به نگاهی که تو داری
ما مرد نبردیم که از جنگ گذشتیم
تا عشق تو آمد جلویم مثل نظامی
از حالت برپا همه پافنگ گذشتیم
فرماندهٔ من خواسته تا بگذرم از مرز
از مرز نگاهش بله سرهنگ گذشتیم
#سید_طباطبایی
هرچند نمی خواست دلم ، آورمت یاد
افتاد فشارم که نگاهم به تو افتاد
تو محو تماشایی و لبخند به لب،من
از دیدن رویت نشدم بار دگر شاد!
برگشته ای انگار حلالت بکنم...نه!
جلد من و بام دگری دست مریزاد!
حرفی سخنی موعظه ای ،زنگ صدایت
از خاطر آشفته ی من رفته پریزاد
ویرانه ترین خانه ی شهرم که تب عشق
غم ریخت به شالوده ی من خانه ات آباد
یعقوب دلم کور شد و بوی عزیزش
یکبار نیاورد به همراه خودش باد
قرآن پر از خاک لب طاقچه ام که
یکباره شب قدر نگاهت به من افتاد
#محمدجواد_منوچهری
ما را نتوان پخت که ما سوختهايم
آتش نتوان زد که برافروختهايم
ما را نتوان شکست آسان اى دوست !
هرجا که دلى شکست ، ما دوختهايم
#بیدل_دهلوی
زندگی در برکه شاید سرنوشت ماهی است
عاشق قلاب ماهی گیر بودن ساده نیست !
سالها آشفتگی زیر سر این جمله بود
عشق تقصیر است و بی تقصیر بودن ساده نیست..
#علی_صفری
ما را نتوان پخت که ما سوختهايم
آتش نتوان زد که برافروختهايم
ما را نتوان شکست آسان اى دوست !
هرجا که دلى شکست ، ما دوختهايم
#بیدل_دهلوی
نَخ به پایِ بادبـادَک هایِ کَـم طاقَــت مَبَـند
زِندِگی را هَر چه آسان تَر بِگیری بِهتَر است
#فاضل_نظری
قلم به دست گرفتم، ولی چه بنویسم...؟
که شرحِ بیکسیام در خطوط پیشانی ست...!
#حسین_دهلوی
ملامت میکنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی اما مگـر من دسـت بردارم!
#فاضل_نظری
داستـانِ شَبِ هِجـرانِ تو گُفتَـم با شَمع
آنقَدَر سوخت که از گُفته پَشیمانَم کَرد
#شاطر_عباس_صبوحی
گر عقل؛
پشت حرف دل «اما» نمیگذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت!
از خیرِ هست و نیستِ دنیا
به شوق دوست
میشد گذشت؛
وسوسه اما نمیگذاشت...
👤فاضل نظری
•♡•
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
#فاضل_نظری
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
#فاضل_نظری