نازم به چشم یار که تیر نگاه را
بیجا هدر نکرد و به قلبم نشانه کرد...
#مهدی_اخوان_ثالث
حرف را میشود از حنجره بلعید و نگفت
وای اگر چشم
بخواند غمِ ناپیدا را...
#مهدی_فرجی
آمدم جان را به قربانت کنم دیدم عزیز
قبل من صد ها نفر در نوبت جان دادنند...
#رضا_كاظمي
صد بار توبه کردم که دگر دل به دلت نسپارم 🦋
صد بار هم توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم🦋🤭😅
در عشق توام نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیدهام مرا قند چه سود ...
گویــند مــرا که بند بر پاش نهید .....
دیوانه دلست پای در بند چه سود ..؟!
شاعر مولانا
#شاعرانه 🌱
بسیار سخن بود، نگفتیم و گذشتیم
مُردیم و برفتیم و به لب، راز نیامد...
#عماد_خراسانی
دیـوانهای در یـک اتـاق بیخطابم
خاموش کن مهتاب را، باید بخوابم!
#مرتضی_حیدریآلکثیر
داستـانِ شَبِ هِجـرانِ تو گُفتَـم با شَمع
آنقَدَر سوخت که از گُفته پَشیمانَم کَرد
#شاطر_عباس_صبوحی
ملامت میکنندم دوستان در عشق
و حق دارند
تو بیزار از منی اما مگـر من دسـت بردارم!
#فاضل_نظری
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
رفته بودش همسرم با پول من💵
سالن زیبائیِ خیلی خفن!💄💅
بود رنگ موی او سبز و بنفش!💇
ارتفاع کله اش همچون درفش!🙆
ابروانش رنگِ نارنجیِ مات!🙎
گودی چشمان او شکل دونات!👁
پشت پلکش تا حدودی صورتی!💝
خط چشمانش عجیب و خط خطی!👀
ناخن دستش چو خونآشام بود!💅
صبح رفت و وقتی آمد شام بود!🙄
ابتدا با دیدنش رنگم پرید😧
روی من شد مثل موهایم سفید!😨
گفت: « من هستم زنت از من نترس!🙋
مثل آن کودک که می ترسد ز درس!»👶
گفتمش: « حالا شما باز آمدی😕
با هزاران عشوه و ناز آمدی😐
شام را آماده کن تا این شکم😋
اندکی راحت شود از رنج و غم »😌
گفت: « پررو گشته ای عالیجناب!😠
از محل پاشو بخر نان و کباب »🤗
گفتم: « عابربانک من دست شماست💳
پس بده آن را که گیرم نان و ماست »🙄
گفت: « عابر بانک تو خالی شده!☺️
صرف این آرایش عالی شده!»😌
گفتمش: « کل حقوق بنده را😳
قسط وام هفته ی آینده را😐
بهر آرایش به سالن داده ای؟😟
واقعا ای زن که خیلی ساده ای »😒
ناگهان با کفشِ خود زد بر سرم👠
آمدم پیش عیال دیگرم!!😝🤗
#امیرحسین_خوشحال
#حسین_جان❤️
جسم و روحم با حرم گشتہ عَجین
حال و روزم با غمٺ گشتہ غَمین
این سہ جملہ خواب شبهاے من اسٺ
ڪربلا پاے پیاده أربعین
حسین جان💚
هوامو داشتہ باش🌴
گفت حسین....
بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو
من میروم به #شام ..... بماند بقیه اش
ناگهان در کوچه دیدم بیوفای خویش را
باز گم کردم زشادی دست و پای خویش را
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفتههای خویش را
#مهدی_اخوانثالث
از پشت کوه آمده ام یک دهاتی ام!
یک عاشق ندار و پر از بی ثباتی ام!
هر طعنه را بخاطر تو هضم میکنم
وقتی نفس تو باشی و نبض حیاتی ام
#محمدجواد_منوچهری
نکند خنـــــــــده ات ابراز علاقه ست به من
برو و کاسه دل را ســــــــر عشقـــــم نشکن
من خودم عاشقم و سوختـه و حـــــرفهایم
پس نشو فتـنه و در راه دلم چــــــــــاه نکن
این که هی کـــــــج بکنی راه و بیایی اینجا
آخـرش هست خـرابی، به خودت لطمه نزن
یک نفــــــر رفتـــــه و با خود نفسم را برده
بعد از او سخت شده خــام شدن، دل بستن
پس تو هم تا نشدی مثل من از غصه خراب
فکــــــر این رابطه را در سرت از ریشه بکن
✍#اسماعیلعلیخانی
❁﷽❁
تا خودِ صبح ، فقط خواب حرم مےدیدم
چہ شبے بود ، #دلم را همہ جا مےبردم
دلهـــره داشتم از لحظہ ی بیدار شدن
ڪاش در خواب ، میان #حرمٺ مےمُردم
#ڪربلایم_آرزوسٺ ❤️
#صبحم_بہ_نام_تو🍃🌸
سلام 🤚
صبحتون بخیر
گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد،
نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...
گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود ،
تا مبدل به" شرابی" خوش و گیرا بشوی...!
گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند،
تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی...
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست،
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی...
گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی،
"آخرقصه هم آغوش زلیخا بشوی...
اشکم، ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم، ولی به سایه گُل آرمیده ام
با یاد رنگ و بوی تو ای نوبهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام
چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام
چون اشک در قفای تو با سر دویده ام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
از جام عافیت می نابی نخورده ام
از شاخ آرزو گل عیشی نچیده ام
من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریده ام
گر میگریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن که آهوی مَردم ندیده ام
رهي معيري
ای منتخبِ نازِ دلم، صبح بخیـــر
ای دلبرِ ممتازِ دلم،صبح بخیـــر
با عرضِ سلامِ خود بہ تو میگویم
تا کوک شود ساز دلم،صبح بخیر