خزانی شد بهار دل پر از سوز است و واویلاست
مدینه کربلا گشته، چه شور و محشری برپاست
زمانه از چه خونرگ است داغی بر جگر دارد
چرا گرد و غبار غم به رویِ عالمِ بالاست
ز داغ حضرت صادق جهان زیر و زبر گشته
شکسته شاخهی طوبا دوباره ماتمی عظماست
دوباره قصهی انگور ، دست کین زهرآلود
عطش سوزانده جانش را، به یاد زینب کبراست
هزاران لعن بر قومی که آتش در حرم کردند
دوباره خیمه و آتش، دوباره عصر عاشوراست
هوا سرد است و بارانی، زمین لرزان و بیجان است
دل آل علی خون از عناد و کینهی اعداست
بقیع و غصههای آن فشرده قلب عالم را
ندارد بارگاهی او، چه خاکی بر سر دنیاست
دل خورشیدی صادق جهانی را دگرگون کرد
که دین حق ز جهد او به الطاف خدا برجاست
ز دنیا میرود کوه شجاعت، علم و جود و صبر
میان سیل جمعیت گلی از گلشن طاهاست
#یا_جعفر_بن_محمد
#یا_امام_صادق
#آجرک_الله_یا_بقیه_الله
#مشهدی_زاده
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
هوا گرفته، دل ابر و باد خونین است
نوای نای چکاوک، چقدر غمگین است
رسیده موسم غم، روضهای نمیخوانند
بقیع بیسر و سامانِ باقرِ دین است
مدینه شهر پیمبر، سیاه پوشیده
به درد و آهِ دمادم به اشک، آذین است
شکسته شاخهی طوبی، به خانهی سجاد
غمی عظیم به قلب، جهان حقبین است
هشام! زهر برای عزیز آل رسول ؟
چه دیدهای که چنین، قلب تو پر از کین است ؟
به گرد شمع رُخش، یاوران همه جمعند
مباحثات صحابه، فصیح و شیرین است
به مسلم و به زراره، به مستنیر و بُرید
نگاه حضرت باقر، نگاه تحسین است
صدوق و شیخ کلینی، منادیان رهش
جهاد علمی باقر، جهاد تبیین است
دل صنوبریاش، غصهدار جدش بود
تمام عمر، به یاد تنور و خورجین است
به چشم دیده تنِ بی سرِ شهیدان را
گرفت مجلس روضه، مگر که تسکین است؟
به جسم پاک شریفش کفن رسید اما
حسین مانده زمین، داغ او چه سنگین است
مزار خاکی باقر، کمی نشان دارد
بدون صحن و سرا هم، گداش تامین است
#یا_امام_باقر
#آجرک_الله_یا_بقیه_الله
#مشهدی_زاده