eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
. آن حادثۀ شگرف، چشمان تو بود آن گرگ میان برف، چشمان تو بود بین همۀ همهمه‌ها در این شهر چیزی که نداشت حرف، چشمان تو بود
. یک بی‌رنگ از آسمان نشانی داری بی‌واژه برای خود زبانی داری حيرت‌زده غرق می‌شوم در شعرت ای رود! عجب طبع روانی داری دو آن تجربۀ بکر، تکانم می‌داد هر لحظه طراوتی به جانم می‌داد دیدم که درخت با هزاران انگشت این‌سو آن‌سو، تو را نشانم می‌داد سه تا کی دل من! اسیر این تکراری؟ با کوشش کال، در پی دیداری؟ آن شاخه بلندست و تو دستت کوتاه پا بر سر خویشتن مگر بگذاری چهار هر روز به فکر لقمه‌ای نان بودن دلشورۀ قسط و قرض، حیران بودن مستخدم این و آدم آن بودن انسان بودن، دریغ، انسان بودن! پنج يك گوشۀ شهر، بی‌ترنّم شده‌ام زندانی های و هوی مردم شده‌ام گلدستۀ مسجدی غریبم که دریغ چندی‌ست میان برج‌ها گم شده‌ام شش بعد از تو زمان، جنون ادواری بود سرگشتگی ساعت دیواری بود جز خاطره‌ات، خاطره‌ات، خاطره‌ات باقی همه هرچه بود تکراری بود