eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حسرت همیشگی حرف‌های ما هنوز ناتمام... تا نگاه می‌کنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه باخبر شوی لحظهٔ عزیمت تو ناگزیر می‌شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چه زود دیر می‌شود بهمن ۶۹
سرود صبح حنجره‌ها روزهٔ سکوت گرفتند پنجره‌ها تار عنکبوت گرفتند عقدهٔ فریاد بود و بغض گلوگیر بهت فصیح مرا سکوت گرفتند نعره زدم: عاشقان گرسنهٔ مرگ‌اند درد مرا قوت لایموت گرفتند چون پر پروانه تا که دست گشودم دست مرا لحظهٔ قنوت گرفتند خط خطا بر سرود صبح کشیدند روشنی صفحه را خطوط گرفتند
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
حرفی از نام تو ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم، خاکسترم آتش گرفت چشم واکردم، سکوتم آب شد چشم بستم، بسترم آتش گرفت در زدم، کس این قفس را وا نکرد پر زدم، بال و پرم آتش گرفت از سرم خواب زمستانی پرید آب در چشم ترم آتش گرفت حرفی از نام تو آمد بر زبان دست‌هایم، دفترم آتش گرفت