eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نشد یک لحظه از یادت جدا دل زهی دل آفرین دل مرحبا دل زدستش یک دم ندارم نمی دانم چه باید کرد با دل هزاران بار منعش کردم از عشق مگر بر گشت از راه خطا دل
ز عقـــل و دل، دگر از من مپرسیــــد چو عشق آمد، کجا عقل و کجا دل؟!
‏به چشمانت مرا دل مبتلا ڪرد ‏فلاڪت دل، مصیبت دل، بلا دل! ‏‌
نشد یک لحظه از یادت جدا دل زهی دل، آفرین دل، مرحبا دل ز دستش یک دم آسایش ندارم نمیدانم چه باید کرد با دل هزاران بار منعش کردم از عشق مگر برگشت از راه خطا دل! به چشمانت مرا دل مبتلا کرد فلاکت دل، مصیبت دل، بلا دل از این دل داد من بستان خدایا زدستش تا به کی گویم خدا دل