eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دم سحر....... هوس گریه که کردی ؛؛ کمی آهسته بگو.... با لب تشنه بریدند ؛؛ سر دریا را...
‏این بار بی مقدمه از سر شروع کرد این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را از جای بوسه های پیمبر شروع کرد از تل دوید مرثیه قتلگاه را از لا به لای نیزه و خنجر شروع کرد از خط به خطّ مقتل گودال رد شد و با گریه از اسیری خواهر شروع کرد این جا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست!‏ طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد بر سر گرفت گوش عبا را و صیحه زد از روضه ربودن معجر شروع کرد برگشت، روضه را به تمامی دشت برد از ارباً ارباً تن اکبر شروع کرد لب تشنه بود خیره به لیوان نگاه کرد از التهاب مشک برادر شروع کرد هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد تیر از گلوی کودک من در بیاورید!‏ هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد غش کرد روضه خوان نفسش در شماره رفت مدّاحی از کناره منبر شروع کرد:‏ ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین!‏ دم را برای روضه مادر شروع کرد یک کوچه باز کنید که زهرا رسیده است مداح بی مقدمه از در شروع کرد - هیزم می آورند حرم را خبر کنید- این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد این شعر هم که قافیه هایش تمام شد شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد محسن ناصحی ‏ 🏴
‏این بار بی مقدمه از سر شروع کرد این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را از جای بوسه های پیمبر شروع کرد از تل دوید مرثیه قتلگاه را از لا به لای نیزه و خنجر شروع کرد از خط به خطّ مقتل گودال رد شد و با گریه از اسیری خواهر شروع کرد این جا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست!‏ طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد بر سر گرفت گوش عبا را و صیحه زد از روضه ربودن معجر شروع کرد برگشت، روضه را به تمامی دشت برد از ارباً ارباً تن اکبر شروع کرد لب تشنه بود خیره به لیوان نگاه کرد از التهاب مشک برادر شروع کرد هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد تیر از گلوی کودک من در بیاورید!‏ هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد غش کرد روضه خوان نفسش در شماره رفت مدّاحی از کناره منبر شروع کرد:‏ ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین!‏ دم را برای روضه مادر شروع کرد یک کوچه باز کنید که زهرا رسیده است مداح بی مقدمه از در شروع کرد - هیزم می آورند حرم را خبر کنید- این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد این شعر هم که قافیه هایش تمام شد شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد محسن ناصحی ‏ 🏴
‏این بار بی مقدمه از سر شروع کرد این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را از جای بوسه های پیمبر شروع کرد از تل دوید مرثیه قتلگاه را از لا به لای نیزه و خنجر شروع کرد از خط به خطّ مقتل گودال رد شد و با گریه از اسیری خواهر شروع کرد این جا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست!‏ طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد بر سر گرفت گوش عبا را و صیحه زد از روضه ربودن معجر شروع کرد برگشت، روضه را به تمامی دشت برد از ارباً ارباً تن اکبر شروع کرد لب تشنه بود خیره به لیوان نگاه کرد از التهاب مشک برادر شروع کرد هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد تیر از گلوی کودک من در بیاورید!‏ هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد غش کرد روضه خوان نفسش در شماره رفت مدّاحی از کناره منبر شروع کرد:‏ ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین!‏ دم را برای روضه مادر شروع کرد یک کوچه باز کنید که زهرا رسیده است مداح بی مقدمه از در شروع کرد - هیزم می آورند حرم را خبر کنید- این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد این شعر هم که قافیه هایش تمام شد شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد محسن ناصحی ‏ 🏴
دلِ خونینِ من اعجازِ تورا می خواهد با دوصد زخم دخیل است و شفا می خواهد تشنه ی مهر زقحطیّ مرام آمده است جرعه ای عشق ز دریای وفا می خواهد روحم از غفلت و اندوه شده زنگاری از تپش های ضریحِ تو جلا می خواهد غرقِ گرداب معاصی شده و سرگردان ساحل ِ امن و نشانی زخدا می خواهد شاهِ خوبانِ دوعالم بنگر حالِ مرا سائلِ بارگهت از تو عطا می خواهد سعیِ بین ِ دوحرم، زمزمِ زیبای وصال خسته از جنگ و جفا، صلح وصفا می خواهد 1400/5/27
♥️ گداے تو از هرڪسے ڪه پا بخورد تو را ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد تمام دغدغہ‌اش حسرٺ همین جملہ‌سٺ خدا ڪند ڪه مسیرم بہ بخورد ❤️ 🥀
. دست بر سینه گذارید سلامی بدهیم تا شب جمعه همه زائر ارباب شویم الحسین