eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
در هم تنیده‌ایم چو گل‌های نسترن گاهی تو سرخ می‌شوی و گاه نیز من در هم تنیده‌ایم چنان شاخه‌های تاک سرمستِ طعمِ نوبرِ انگورِ در دهن ... عشق است می‌کِشد به تغزل لب مرا عشق است این‌که می‌کِشدم سوی خویشتن  ما مثل ماهیان اسیریم در دو تنگ یک روح عاشقیم که آواره در دو تن ... دیوانگانِ شهرِ غم انگیزِ عاقلان بیهوده نیست هر دو غریبیم در وطن یوسف! مرا به سمت زلیخا شدن مبر؛ ترسم که باز پاره کنم بر تو  پیرهن ...
ای مهربان که نام تو را یار گفته‌اند چشم تو را فروغ شب تار گفته‌اند از دست‌های مهر تو اعجاز چیده‌اند از گام‌های سبز تو بسیار گفته‌اند ما با در و دریچه و روزن غریبه‌ایم با ما سخن همیشه ز دیوار گفته‌اند وا کن ز نور، پنجره‌ای روبه‌روی ما کز ابرهای تیره به تکرار گفته‌اند برخیز و پرده برکش از آن روی تا که ما باور کنیم آنچه ز دیدار گفته‌اند
در هم تنیده‌ایم چو گل‌های نسترن گاهی تو سرخ می‌شوی و گاه نیز من در هم تنیده‌ایم چنان شاخه‌های تاک سرمستِ طعمِ نوبرِ انگورِ در دهن عشق است می‌کِشد به تغزل لب مرا عشق است این‌که می‌کِشدم سوی خویشتن ما مثل ماهیان اسیریم در دو تُنگ یک روح عاشقیم که آواره در دو تن دیوانگانِ شهرِ غم‌انگیزِ عاقلان بیهوده نیست هر دو غریبیم در وطن یوسف! مرا به سمت زلیخا شدن مبر؛ ترسم که باز پاره کنم بر تو پیرهن