eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اين كه از زهر جفا جاي به بستر دارد طشتي از خون دل خويش برابر دارد چشم‌هايش به در و منتظر آمدني‌ست زیر لب زمزمۀ مادر مادر دارد جگرش سوخته از يك غم و يك غربت نيست داغ ارثي‌ست كه در سينه مكرّر دارد زهر تنها كس و كار دل او گشت اگر يادگاري ست كه از كينۀ همسر درد لحظه‌هاي سفرش در بغلش مي‌گيرد چادري را كه بوي ياس معطر دارد آرزو داشت نمي‌ديد در آن كوچۀ تنگ مادرش روي زمين لالۀ پرپر دارد گفت با گريه حسين جان... تو دگر گريه مكن كه حسن مي‌رود و سايۀ خواهر دارد آه... 《لايوم كَيومِ》 تو، كه در صحرا كيست؟ جسم صد چاك تو از روي زمين بر دارد