eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
قندی ست آتشین رو،شمعیست انگبین لب ماه سپــهر کسوت، مهــر هــلال غَبغَب
من دلم پیش همانی است که نیست!
دی باد صبح ، بوی تو آورد سوی من امروز دل ، به سوی تو بر باد داده‌ام.🍃🤍
شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا من و چو کوه شبی، با سحر چه کار مرا من آستان تو بوسم، حدیث لب نکنم چو من به خاک خوشم، با شکر چه کار مرا 💟
هر شب از هر سویِ در، می آیدم در دل خیال از کدامین سو نگهدارم من این ویرانه را؟ 🌙
زِ نظر اگر چه دورى، شب و روز در حضوری! 🌸☕️
اثری نمانْد باقی ز من اَندر آرزویت چه کنم که سیر دیدن نتوان رخ نکویت همه روز گرد کویَت، همه شب بر آستانت غرضی جز این ندارم که نظر کنم به رویت خِرد و ضمیر و هوش و دل‌و جان‌و چشم من شد ز همه خیالْ خالی، به جز از خیال رویت پس از این به دیده خواهم به طواف کویَت آیم که بِسود تا به زانو قدمم به جست‌وجویت ز نسیم جانفزایت، دلِ مرده زنده گردد ز کدام باغی ای‌جان که‌چنین خوش‌است بویت..
لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد قیمت گل نشناسد، مگر آن مرغ اسیر که خزان دیده بود پس به بهاری برسد
دل ز تن بردی و در جانی هنوز دردها دادی و درمانی هنوز...
فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان بود خرم آن جانی که پیش نیکوان قربان بود 🌹
یا ز ما خون ریز یا با ما وفایی تازه کن!♥️
گفتم چگونه می‌کُشی و زنده می‌کنی؟ با یک نگاه کُشت و نگاهِ دگر نکرد
به زبانِ خویش گفتی که گذر کنم به کویَت مـگـــذر ز گـفتــۀ خـــود، گـــذری نمـــای مـــا را
لـذّتِ وَصـل نَـدانـد مَـگر آن سـوخته‌ای


که پَس از دوری بِسـیار به یـاری بِرسَد

‌‌ گفتم چگونه می‌کُشی و زنده می‌کنی؟ با یک نگاه کُشت و نگاه دگر نکرد  
خسرو، گر از عشقت بود رنجی، مرنج از نیکوان باشد گنه چشم مرا نه روی زیبا را بود
آبادی شعر 🇵🇸
شبتون بخیر🌼🌼🌼🌼
‌ اگر چه‌ خواب‌ نیاید به‌چشمِ کم سویم ولی بخاطرِ تو، شب بخیــر می گویم من از هجوم خیـــال تو بــــاز بیدارم بخواب‌ راحت‌ و خوش ای‌ نگار مَه ‌رویم
دمی غایب نِه‌ای از پیش چشمم "اگر دوری، خیالت در نظر هست"
روا مدار که از دیدنت شوم محروم چنین که من به جمال تو آرزومندم..
اگرچه خواب نیاید به چشم کم سویم ولی به خاطر تو شب بخیر می گویم . من از هجوم خیال تو باز بیدارم .. بخواب راحت و خوش ای نگار مه رویم.. 💚
اگرچه خواب نیاید به چشم کم سویم ولی به خاطر تو شب بخیر می گویم . من از هجوم خیال تو باز بیدارم .. بخواب راحت و خوش ای نگار مه رویم.. 💚
دل رفت در مهمان او گفت آن اویم آن او گر هست این دل زان او، آخر از آن من کجا من جور آن نامهربان دارم ز خاموشی نهان اویم نیارد بر زبان کان بی زبان من کجا
خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آید ضایع آن عمر که بی‌دیدن رویت به سر آید
ناله را هرچند می‌خواهم که پنهانی کشم سینه می‌گوید که من تنگ آمدم، فریاد کن @abadiyesher
آن رفیقی که به دوران غمم دور نرفت زیر شمشیر غمش رقص کنان خواهم رفت @abadiyesher