🖇🌱
مردمان در من و حیرانی من حیرانند
من در آن کس که تو را بیند و حیران
نشود، حیرانم...!
#امیر_خسرو_دهلوی
آن کیست که می آید صد لشکر دل با او
درویش جمالش ما، سلطان دل ما او
بی صبح و شبی خواهم کو را غم خود گیرم
من گویم و او خندد، تنها من و تنها او
مستم ز خیال او من با وی و وی با من
یارب، چه خیال است این، اینجا من و آنجا او
هجرم که ز چرخ آمد، از آه خودش زین پس
تا سوخته نگذارم، یا من به جهان یا او
مهتاب چه خوش بودی، گر بودی و من تنها
لب بر لب و رو بر رو، او با من و من با او
گویند مرا آخر دیوانگیت خو شد
دیوانه چرا نبوم، ماه من شیدا او
من خسرو او زیبا بنگر که چه ننگ است این
دیباچه دلها من، آیینه جانها او
#امیر_خسرو_دهلوی
❤
گل و شکوفه همه هست و يار نيست ، چه سود ؟
بت شکرلب من در کنار نيست ، چه سود ؟
بهار آمد و هر گل که بايد ، آنهمه هست
گلي که ميطلبم در بهار نيست ، چه سود ؟
#امير_خسرو_دهلوی
اگر چه خواب نیاید بهچشم کم سویم
ولی بخاطر تو، شب بخیر میگویم
من از هجومِ خیالِ تو باز بیدارم
بخوابراحت و خوش ای نگار مهرویم
#امیر_خسرو_دهلوی
#شب_بخیر
جانا، چو دل خسته به سوداے تو دارم
او داند و سوداے تو، من ڪار ندارم
#امیر_خسرو_دهلوے🌸
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
نه مرا خـواب به چشم و نه مرا دل در دست
چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست
#امیر_خسرو_دهلوی
ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
#امیر_خسرو_دهلوی
باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد
در کالبد سوخته، جانی دگر آورد
امروز هم از اول صبحم سر مستی ست
این بوی که بوده ست که باد سحر آورد
#امیر_خسرو_دهلوی
باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد
در کالبد سوخته، جانی دگر آورد
امروز هم از اول صبحم سر مستی ست
این بوی که بوده ست که باد سحر آورد
#امیر_خسرو_دهلوی
لذت و صل نداند مگر آن سوختهای
ڪه پس از دورے بسیار به یارے برسد
قیمت گل نشناسد مگر آن مرغ اسیر
ڪه خزان دیده بود پس به بهارے برسد
#امیر_خسرو_دهلوے
یک سینه پر از قصه ی هجر است ولیکن
از تنگدلی طاقت گفتار ندارم ...
#امیر_خسرو_دهلوی
یک سینه پر از قصه ی هجر است ولیکن
از تنگدلی طاقت گفتار ندارم ...
#امیر_خسرو_دهلوی