eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شب خسته از دلواپسی هایی که می گیرد دلم در *خواب* دیدم آمدی با یک لباس *پولکی* دادی به من دسته گلی از غنچه های صورتی لبخند روی صورتت میزد به رویم چشمکی هم با *طراوت* زندگی از بوی گل های تو شد هم از نگاه عاشقت بردی دلم با زیرکی *تحمیل* شد از عشق تو برمن هوای عاشقی شد *زلزله* در قلب من با یک صدای مهلکی ویرانه ام کردی بیا حالا دگر ای هستی ام آباد کن حال دلم را با حضورت اندکی
بر صفحه ی دل نام تو دُرّ و گهر ماست در راه حرم گَردِ به سر، تاج سر ماست از روز ازل کرده خدا عشق تو راخلق آن عشق که در ماتم تو چشم تر ماست در روضه ی تو کرده دلم سوی تو پرواز هر اشک غمش ناله ای از بال و پر ماست از داغ علی اکبر تو در تب وتابیم از ناله ی سوزان تو، خونین، جگرماست ما سینه زن دیده ی خونبار تو هستیم قربان حسینیم ،دم مختصر ماست چون بر سر نی کرده سرت آیه تلاوت تو حقّی و این یک سند معتبر ماست در راه رسیدن به تو و کرب وبلایت یک پای پر از آبله ای همسفر ماست عمریست که ما غرق گناهیم نیامد مهدی که غم غربت او براثر ماست تا یوسف تو از سفرش باز بیاید عجل لفرج ذکرخوش مستمر ماست
ز هجر کرب و بلایت گرفته آه و فغانی دلی که بر سر و رویش نشسته رنگ خزانی قسم به کاشف کربت که دیده بی کسی ات را نمانده در دل عاشق نه طاقت ونه توانی طلب نموده پیاده قدم نهد به مسیری که می رسد به سرای امیر کون و مکانی رسیده موسم وصل و به شوق دیدن جنّت شده است عازم کویت میان سیل روانی مسافری که گذارد به راه تو قدمش را لقب گرفته به نام حماسه ساز جهانی به زیر قبّه، اجابت رسد دعای گدایان خوشا که سفره ی لطفت روی سرم بتکانی چه می شود به نگاه ولیّ عصرو زمانم خدا مرا به حرم روز اربعین برسانی
دل شده تنگ اذان جان فزای کربلا با امیدی پشت در آمد گدای کربلا هرکسی جامانده شد دل را روانه می کند می شود دل راهی ماتم سرای کربلا گر کسی در اربعین شد عازم کوی بهشت با عنایت می شود حاجت روای کربلا بر مشامش می رسد موکب به موکب بوی سیب هر زمانی می وزد باد صبای کربلا یک خیابان بین خورشید و مه اش پل می زند می شود دل در هوایش مبتلای کربلا می نشیندگوشه ی صحن و سرایش، تا شود محو رقص پرچمِ گنبد طلای کربلا تربتش پاک و مقدّس سجده گاه عالم است در حریمش می کند جان را فدای کربلا با نگاهی درد هر درمانده درمان می شود در طواف مرقد دارالشفای کربلا قتلگاه و خیمه گاهش ،هم فرات و علقمه می شود هم ناله با صاحب عزای کربلا می برد حاجات خود را نزد شاه عالمین آرزو دارد شهادت در منای کربلا
با سر، غم آمده پی من از اشاره ام "بیچاره من هنوز به دنبال چاره ام " این حسرت زیارت او شد وبال من غمگین و همچو ظلمتِ شب بی ستاره ام هست او کریم و شامل من شد کرامتش هرچند روی مرکب عصیان سواره ام روزی اگر به خاک بقیعش رساندم خوش می شود مجسم هر استخاره ام وقتی به قبر خاکی او می کنم نظر بخشیده می شوم به حسن با نظاره ام هرگاه سوی کرب و بلا می دهم سلام مشمول بر عنایت آن ماه پاره ام دارم امید با نظر حق شود قبول اشعار خوب و ساده و بی استعاره ام
می کند احیا مرا ،قرآن حق خوانده بر من کوثر و ناس وفلق در فضای پر گناهِ این مَجاز می شود پیشانی ام غرقِ عرق در مجازی رنگ رخسارم ببین از خجالت هست همرنگ شفق چه شاگرد زرنگیم آخر از همه برگه تحویل دادم 😎
در عهد و سمات آرزویت کردم شب در عرفات جستجویت کردم در دشت دعا نشان ز دلبر دیدم دل بر طبقی عازم کویت کردم
ساکن خاک عزیز و پاک ایرانم هنوز شکر حق در سایه ی شمس خراسانم هنوز دلبری زیبا رخ و هم ناز و شیطون وبلا عشوه های دختر بالای تهرانم هنوز ماه و خورشید و ستاره محو رخسارم شدند شعله های پر فروغ گاز کنگانم هنوز شاد و خندانم ندارم در درونم درد و آه پسته های خنده روی باغ کرمانم هنوز هر چه عمرم می رود امّا جوان تر می شوم با طراوت مثل باران گلستانم هنوز با صفا بودم، صداقت در عمل شد خصلتم صاف و صادق،ساده چون ایل لرستانم هنوز چست و چابک ، پرتوان و سر خوشم از زندگی آهوی خوشحال جنگل های گیلانم هنوز از عسل شیرین تر و شیرین زبانی کرده ام خوش تر از شیرین عسل قند فریمانم هنوز همنشین گل شدم بوی خوشی بر من رسید عطر خوبی از گلاب شهر کاشانم هنوز سردی دی ماه وآهم از نبود مالک است داغدار قاسم ملک سلیمانم هنوز با رفیقان گرم و با دشمن شدم کوه یخی برف و کولاک نمین،سرمای زنجانم هنوز شاهم و هستم گدای مادر و بابای خود چون که محتاج دعای هر دو سلطانم هنوز