خبر دهید به باغ آفتاب آب شده است
یکی یکی دل آرایه ها کباب شده است
بیا و این دم آخر بگیر این ابیات
که بند بند غزل غرق التهاب شده است
مگر خبر نرسیده ست سیل خون آمد
به چشمها همهی اشکها شراب شده است
مدد کنید رفیقان ! که شعرم از دستم
رها شده ست و به هر مصرعی عذاب شده است
بدون شرح ، همین را فقط اشاره کنم
سرِ #حبیب به دامان #بوتراب شده است
#روح_الله_عمران