مــوهـــای زغــالی تو آتـــش بــــه دلــم زد
ای عشق تو مطلوب و زغالت همه مرغوب
#محمد_سبحان_مهنام
#تشنهلب
@abadiyesher
هدایت شده از اشعار تشنه لب
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈••••••••••••••••••••
از مصرع ابروی تو دل قافیه را باخت
پلکی زدی و عزّوجل ثانیه را ساخت...
اسکندر چشمان تو فتح دل من کرد...
چشمت همه شب بر بم دل رعشه بیانداخت
دریایی و دل صید تو میگشت چه افسوس...
با موج مرا پس زد و با عشق نمیساخت !
موهای تو پخشاند به قالی سلیمان
بر باد سوارند و به افلاک دلم تاخت!
ای مهوش روی تو شده شمس جهانتاب
میشد که تو باشی و به این عشق نپرداخت ؟
از روز ازل کرده کمین بر دل عشاق
در جنگ دل و چشم تو جان بود که جان باخت...
#محمد_سبحان_مهنام
#تشنهلب | @Teshnelaab
خیال میبافم...
خیال آمدنت چون شراب شیرین است
خمار واقعیتها همیشه غمگین است
نه این که غربتان را بشر نفهمیده
به روی تخت تغافل سرش بالین است
و بار حزن تو را آسمان جمعه کشید
چقدر بغض گلوی غروب سنگین است
هزار آینه چشم انتظار میمیرند
اگر نیامدی اما تو علتش این است:
فقط برای ظهورت خیال میبافم
خیال آمدنت چون شراب شیرین است...
#محمد_سبحان_مهنام
#تشنهلب
@abadiyesher
سربلند
تو بیا! نیمهی شب میکده باز است هنوز!
مثل زلفت سر این قصه دراز است هنوز...
دائم از کوی تو رد میشوم میپرسم...
مثل ایام کهن بندهنواز است هنوز؟!
از رخت کیش شدم! کیش خودم یادم رفت
بندهات، فکر مکن اهل نماز است هنوز...
راز ما بردی و در گوش رقیبان خواندی...
فکر کردم که دلت محرم راز است هنوز...
سربلندم که شدم مرتکب مستی عشق...
اوج این دار سرم بین فراز است هنوز...
#محمد_سبحان_مهنام
#تشنهلب
@abadiyesher