فرض کن نیمه شبی نم نم بـاران بزند
دل تو چون دل من سر به خیابان بزند
دفتـر عشق من و تـو که ورقها بخورد
دل ِمجنون شده ام سر به بیابان بزند
شهر دل پر شود از عطر تو و خاطره ها
به شب تیره ی من چون مه تابان بزند
چشمک شیطنت آمیز تـو دل را ببرد
شیطنت های تو صد طعنه به شیطان بزند
حرفهامان همه با شعر شود رد وبدل
مهر تایید بـه لبهای غزلخـوان بزند
دست در دست تو و شانه به شانه لب من
به لب و گونه ی تو بوسه فراوان بزند
به من و بیکسی من تو شوی سنگ صبور
مثل آن تشنه کویریست که باران بزند
#جوادالماسی(سنگ صبور)
..تجسم ڪن مرا بـا خود ، ڪمے هــم عشق بازے را
چه محشر میشود برپا ، به پا ڪن صحنه سازے را
لبـت را یک شبـے مهمـان، بـه لبهاے پـر آذر ڪن
سپس بنشین تماشـا ڪن ،ز مـن مهمان نوازے را
و مـن در عمق چشمانت نمـاز عشق را خـواندم
ندیـده چـرخ گــردون هـم چنـین راز ونیازے را
مثال من ڪسے عاشق به تو هرگز نخواهد شد
رهـا ڪن غیـر من عشق حقیقے یــا مجـازے را
چنــان بـر قبـله ے چشمت دخیــل آرزو بستم
دریــغ از مـن مڪن اے گل دمے بنده نوازے را
نــه روز آرامشے دارم نــه شب آرام میخوابم
ڪه مجنون هم ندید اصلاچنین سوز وگدازے را
تــویے سنگ صبـور من منــم سنگ صبـور تـو
چه میخواهے از این بهترشروع ڪن یڪه تازے را
#جوادالماسی