ای جان ! چه لذّتی داشت اَلّاکلنگ بازی
در باغ آرزوها با آب و رنگ بازی
پر بود از زلالی دنیای بی خیالی
از کینه بود خالی حتی تفنگ بازی
آسودگی چه آسان ،سرزندگی چه ارزان
یک تکّه چوب تفریح ، یک تکّه سنگ بازی
با قهر کودکی گاه بازی خراب می شد
با آشتیش ناگاه می شد قشنگ ،بازی
دل خسته ام از این شهر،شهرِ فریبکاری
دلگیرم از رفیقان اهل زرنگ بازی
غافل تر از دلم نیست در دام نارفیقان
آهو که می کند در، دشت پلنگ بازی
#جوادجعفری_نسب