نده اصلا به دست باد باغِ یاسِ گیسو را
که خواهد برد آخر رونقِ بازارِ لیمو را
دلم چون گردباد آشفته می گردد به هر جایی
از آن روزی که دست بادها دادی سرِ مو را
مگر آهویِ چشمت واله و دیوانه کم دارد؟
که مویت هم به یاری آمده چشمانِ جادو را
تو با آن دامن گلدار هر جایی که می رقصی
پریشان می کنی زنبورهای هرچه کندو را
تمام شهر را پر کرده بحثِ طرحِ ابرویت
بکنچاقوی زنجان را نهان، بنشان هیاهو را
منم سهراب و قهرت مثلِ کی کاووس، بی رحم ست
بساز از نوش لبهایت برایم نوشدارو را
محالست این همه دور و تسلسل در نگاهِ تو
بشدت گیج کرده منطقِ چشمت ، ارسطو را
#جواد_مهربان
🌿🥀🌿
نده اصلا به دست باد باغِ یاسِ گیسو را
که خواهد برد آخر رونقِ بازارِ لیمو را
دلم چون گردباد آشفته می گردد به هر جایی
از آن روزی که دست بادها دادی سرِ مو را
مگر آهویِ چشمت واله و دیوانه کم دارد؟
که مویت هم به یاری آمده چشمانِ جادو را
تو با آن دامن گلدار هر جایی که می رقصی
پریشان می کنی زنبورهای هرچه کندو را
تمام شهر را پر کرده بحثِ طرحِ ابرویت
بکنچاقوی زنجان را نهان، بنشان هیاهو را
منم سهراب و قهرت مثلِ کی کاووس، بی رحم ست
بساز از نوش لبهایت برایم نوشدارو را
محالست این همه دور و تسلسل در نگاهِ تو
بشدت گیج کرده منطقِ چشمت ، ارسطو را
#جواد_مهربان
💚🍃
تو می خندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد
و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب، می افتد
تمام ماهیانِ برکه عاشق می شوند آن دم
که عکس رویِ چون ماهت به رویِ آب می افتد
ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم
چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد
چه تصویر لطیفی خلق شد از شال و رخسارت
چو شال شب که روی شانه ی مهتاب می افتد
بخند ای گل! تمام شعرهایم را بهاری کن
بدون خنده ات از سکه شعر ناب می افتد
تو می آیی، کنارم می نشینی، شعر میخوانی
و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب می افتد 😂
#جواد_مهربان
ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم
چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد
#جواد_مهربان
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
تو می خندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد
و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب ، می افتد
تمام ماهیانِ برکه عاشق می شوند آن دم
که عکس رویِ چون ماهت به رویِ آب می افتد
ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم
چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد
چه تصویر لطیفی خلق شد از شال ورخسارت
چو شال شب که روی شانه ی مهتاب می افتد
بخند ای گل ! تمام شعرهایم را بهاری کن
بدون خنده ات از سکه شعر ناب می افتد
تو می آیی ،کنارم می نشینی ، شعر میخوانی
و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب می افتد ...
#جواد_مهربان
🍃
🌼🌸
🍃🌼🍃
@abadiyesher
تو می خندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد
و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب ، می افتد
تمام ماهیانِ برکه عاشق می شوند آن دم
که عکس رویِ چون ماهت به رویِ آب می افتد
ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم
چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد
چه تصویر لطیفی خلق شد از شال و رخسارت
چو شال شب که روی شانه ی مهتاب می افتد
بخند ای گل ! تمام شعرهایم را بهاری کن
بدون خنده ات از سکه شعر ناب می افتد
تو می آیی ،کنارم می نشینی ، شعر میخوانی
و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب می افتد ...
#جواد_مهربان
تو میخندی دهانِ باغِ لیمو آب میافتد
و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب ، میافتد
تمام ماهیانِ برکه عاشق میشوند آن دم
که عکس رویِ چون ماهت به رویِ آب میافتد
ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم
چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب میافتد
چه تصویر لطیفی خلق شد از شال و رخسارت
چو شال شب که روی شانهی مهتاب میافتد
بخند ای گل ! تمام شعرهایم را بهاری کن
بدون خندهات از سکه شعر ناب میافتد
تو میآیی، کنارم مینشینی، شعر میخوانی
و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب میافتد ...
#جواد_مهربان
@abadiyesher
گرگها دارند روح خسته ام را میدرند
کرمها با اشتها مغز سرم را میچرند
زاغ ها چشم انتظار لحظه ی مرگ منند
کرکسان دور سرم دارند دائم میپرند
مورهای وحشی قرمز تنم را میجوند
آه، این تصویرهای شوم چندش آورند
یک جهنم شعله افتاده است درخشک و ترم
بادها بر دوش شان خاکسترم را
میبرند
زندهام؟ یا نه؟ زبانم لال، اینک پس چرا
مورها دارند با خود پیکرم رامیبرند؟
#جواد_مهربان
@abadiyesher