-نجف گفتم به انگشتر فروشان ذکر می خواهم
-همه گفتند:بر دُر غیر یا حیدر نمی آید…
#حامدعسکری
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
باهمه گرمیم ، با دلهای تنها بیشتر
هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هرقدر یعقوب تنها شد ، زلیخا بیشتر ...
درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
#حامدعسکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر كوتاه ولی حرف به اندازهی كوه
بايد اين قائله را آه به پايان ببرد
#حامدعسکری
🌴🕯🌴
عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته؛ صبوری بهتر است
توی قرآن خوانده ام… یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست، کوری بهتر است
نامه هایم چشمهایت را اذیت میکند
درد دل کردن برای تو، حضوری بهتر است
چای دم کن… خسته ام از تلخی نسکافهها
چای با عطر هل و گلهای قوری، بهتر است
من سرم بر شانه ات؟.. یا تو سرت بر شانه ام؟…
فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است.
#حامدعسکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
یک روز میاید و بماند که چه دیر است
روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم
#حامدعسکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
یک روز میاید و بماند که چه دیر است
روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم
#حامدعسکری
#گزارش_قتل_مادر
#پرونده_قتل_مادر
تورق میکنم، یک قتل را که در همه دنیا
اگر قتلی شده حداقل پروندهای دارد
گزارش مینویسد: کودتا چیها رسیدند و
هزاران پشته هیزم به پشت در چیدند و
سپس با نعرههاشان پردهی حرمت دریدند و
کنار در هر آنچه بود را آتش کشیدند و
زبانههای آتش، گوشهی معجر رسیدند و
تمام این دقایق بچههایِ مرد، دیدند و
بمیرم این گزارش، خط به خط خون است و خاکستر
بمیرم لحظهی دندان بههم ساییدن حیدر"
گزارش مینویسد: قتل با جسمی گران بوده 😭😭
و مقتوله، زنی که ظاهراً خیلی جوان بوده 😭😭
گزارش مینویسد: با لگد در را شکستند و
و مقتوله همان دم اتفاقا پشت آن بوده 😭😭
گزارش مینویسد: بار شیشه داشته آن زن 😭😭😭😭😭
گزارش مینویسد: زخم و تاول توامان بوده
دری بودست با گلمیخهایی، جای جای آن
گزارش مینویسد: میخ در هم خونچکان بوده 😭😭😭
گزارش گریه کرده خط به خط از غربت شویش
گزارش شرم دارد که بگوید میخ و پهلویش
گزارش مینویسد: "زن که دست از در رها کرده
گزارش مینویسد؛ زن کنیزش را صدا کرده"
مرورش میکنم هربار، با اندوه از اول
نمیدانم چه بود اینها؟ گزارش بود یا مقتل؟!؟
بمیرم این خطش که سالها اندوه جان بوده
جوان بوده، جوان بوده؛ چرا پس قامتش همچون کمان بوده؟
چگونه زندهام، از خواندن این روضههای تو
چگونه من نمردم، از غم واغربتای تو
تو برگشتی به آنجایی که اهلش بودهای خانم
و حیدر یکه و تنهاست بین بچههای تو
کسی نگذاشت "جانم" پشت اسمش بعد پروازت
دلیل گریههای او، مرور خندههای تو
اذان گفتند؛ پس این بیتها ختم بخیر اند و
خوشم با چند رکعت نوکریم در عزای تو
همه عمرم اگر پرسید هرکس کار و بارم چیست
سرم بالاست مادر که گدای تو، گدای تو...
#حامدعسکری
#مادر😭😭😭