دلتنگی بی سابقه ای برده امانم
سخت است که سمت تو تنم را بکشانم
ماندم که کجای بدن خسته ی راهت
دلتنگی در پیرهنم را بتکانم
حالا بغلم کن که به اندازه ی یک عمر
در گوش تو از بی کسی ام شعر بخوانم
ما مثل دوتا قمری دلباخته بودیم
ما مثل دوتا رود موازی به گمانم
با اینهمه سالی که گذشته است همانی
با اینهمه سالی که گذشته است همانم؟؟
ای دیر به دست آمده ی داغ کشیده
از اینکه نباشی نگرانم، نگرانم...
#حانیه_محب_زادگان