eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیده روضه به بازار شام واویلا تمام مرثیه در یک کلام واویلا شدند پرده نشینان آیه ی تطهیر شکنجه در ملأ عام واویلا ز کوچه ها همه بوی شراب می آید رسیده قافله در ازدحام واویلا در ازدحام نظرها،سلاله های علی اسیر و خسته و بی احترام واویلا 🥀 💔
🧡 بی خبر از تو ام و قسمت من حیرانی ست بی تو در مملکت عشق، هوا طوفانی ست تو بخندی همه ی مسأله ها حل شدنی ست تو نخندی همه ی ناحیه ها ظلمانی ست حُسنِ یوسف برسد عاقبت کنعان را رنج تنهایی ما مرحله ی پایانی ست تا نیایی، همه سر خط خبرها پوچ است صبح نزدیک ولی زحمت شب طولانی ست خواب آشفته نکردیم ز انبوه گناه ما خطا کرده و چشمان شما بارانی ست کوچه از یاد تو خالی ست اگر تاریک است هر چه سرگشتگی از بابت نافرمانی ست ریگی از راه ظهور تو نشد برداریم کاخ دینداری ما در خطر ویرانی ست مثل یک شهر قرنطینه شده تنهایم گر چه مانند شما هیچ کسی تنها نیست
چه خوب شد که مرا آشنای خود کردی رفیــق دائــمیِ روضــه های خود کردی به آنچه خواسته بودم رسیده ام با تو چرا که قلب مــرا کربـــلای خود کردی 💔🥀
اگر چه فاصله ها تا حریم و حائر توست دل شکستۀ ما تا ابد مجاور توست 💔
از ازل مهر تو در سینه درخشید علی گوش ما مدح کسی غیر تو نشنید علی از هر انگشت تو دریای کَرم می‌ریزد کوه از برق نگاه تو بهم می‌ریزد در رکوع تو گدا اوج عطا را حس کرد دست در دست علی دست خدا را حس کرد هر چه در حق تو گفتند و نوشتند نشد هیچ کس مثل علی عبد خداوند نشد سائل غمزده فهمید کجا رو بزند نجف امد که فقط پیش تو زانو بزند با اشارات شما چرخ جهان چرخیده صد و ده بار زمین دور سرت گردیده صید مهر تو شدیم و به دلت افتادیم شهروند ابد شهر علی آبادیم ضربان دل شیعه به علی وابسته است علوی بودن ما تا به ابد پیوسته است تا ابد عطر حریمت نرود از یادم صد و ده بوسه به انگور ضریحت دادم به اذانی که پدر داده به گوشم سوگند نشوم لحظه‌ای از مهر عزیزت دل کند ردّی از دشمن تو وقت خطر پیدا نیست کار حیدر به خدا کار فلانی‌ها نیست دست معمار ازل نام علی را که نوشت نقطه ضعفی به بلندای وجودش نسرشت پدر خاکی و ما خاک نشینان تواییم میهمانان سر سفره ایمان تواییم
در نفس تنگی این شهر پر از دلتنگی دل بی تاب به یک کرب و بـلا محتاج است... 💔
در نفس تنگی این شهر پر از دلتنگی دل بی تاب به یک کرب و بـلا محتاج است
من از “الیومَ اَکمَلتُ لَکُم” اینگونه فهمیدم خدا با مِهـــر او دیـــنِ مرا اندازه می‌گیرد
. اگر چه نام علی روح بر تنم داده ست "فَمن یَمُت یَرَنی"شوق رفتنم داده ست
کمک می گیرد از دیوار با قد کمانش هلاهل سخت برده از تنش تاب و توانش چنان نیلوفری بر خاک سرد حجره پیچد ز بس می سوزد از این زهر مغز استخوانش مسیر تا به حجره گر چه کوتاه است اما گمانم نیم روزی را گرفته از زمانش کشیده پنجه بر دیوار یاد یاس نیلی نمی افتاد یک دم آه مادر از زبانش عبا وقتی به سر افکند یاد آن عبا بود که حیدر پشت در انداخت بر روی جوانش تمام انتظارش را به در می دوخت تا که بیاد زودتر از راه عمرش، نو جوانش @abadiyesher
برادرم عباس جان... لشکر حرمله آماده‌ی غارت شده است تو که بی دست شدی، حرف اسارت شده است @abadiyesher
مختصر جسمِ تو را روی عبا بگذارم باز هم از تنِ درهم شده‌ات، کم دارم از تو ای سوخته‌جان، سوخته‌ای بدتر نیست هیچ کس مثلِ تَنت آینهٔ مادر نیست... @abadiyesher