چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست
دو دیدهام مژه بر هم، دمی اگر بزند...
#حسینمنزوی
♡••
بیتـُو بہ سامان نرسمـ
اے سر و سامان همہ تـُو
اے بہ تـُو زنده همہ مــن
اے بہ تنمـ جان همہ تـُـو...
#حسینمنزوے
༻
دست تو که صد شادی، با من به نوازش داد
گویم به دعا کز درد، آزرده مباد آن دست...
#حسینمنزوی
.
مرا مست ڪردے؛ شرابی مڪَر؟
ڪَرفتی مــرا؛ شعــر نابی مڪَر؟
ڪَرفتم ســـراغ تــو را از نسیـم
ڪَل نـورس مــن؛ ڪَلابی مڪَر؟
رهــاندے مــرا از غــم تشنڪَی
چه سبزم به یاد تــو؛ آبی مڪَر؟
زبرق نڪَاهت چنان ڪوه بـرف
دلــم آب شد؛ آفتـــابی مڪَر؟
تویی روشنۍبخش شبهاے من
ڪَل نورس من؛ تــو ماهی مڪَر؟
به ســوے تــو میآیم امــا دریغ
مــرا میفــریبی؛ ســرابی مڪَر؟
#حسینمنزوے
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
پـله ها در پـیش رویم ، یک به یک دیــوار شـد...
زیر هر سقـفی که رفتم ، بر سرم آوار شد...
#حسینمنزوی
«هراسِ بادِ هجرانی نداری؟!» وصل میپرسد
و از عاشق جوابِ «هرچه بادا باد» می آید
#حسینمنزوی
«هراسِ بادِ هجرانی نداری؟!» وصل میپرسد
و از عاشق جوابِ «هرچه بادا باد» می آید
#حسینمنزوی
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده اے
نـوشته ها کہ تویی ، نانوشتہ ها کہ تویی !
#حسینمنزوے
🌱
چگونہ سیر شود چشممـ از تماشایت؟!
ڪہ جــاودانہترین لحظہے تماشایۍ...
#حسینمنزوے
اگر فصل فراق از دفتر ایام گم میشد
چه کم میشد!؟
چه خوش بود این ورق را پاره
زین #تقویم میکردند..
#حسینمنزوی
عمرمن در شب نشست وعشق
مـن در مہ شڪست
قـصـہام ایـن است و جـز ایـن
نیست تحریرش ڪنید...!!
#حسینمنزوے
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود
تو آن که جُسته و پیداش کردهام، آن باش
#حسینمنزوی
ما خویش ندانستیم ، بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم !
#حسینمنزوی
قسم به چشم تو، که کور باد چشمانم
اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم...
#حسینمنزوی
°
همہ یڪسو و
تو یڪسو،چه بڪَویم دیڪَر
تابدانی ڪه چہ اندازه تورا میخواهم؟
#حسینمنزوے
𝄠💕🍃
با وامی از نگاهِ تو خورشیدهای شب
نظمِ قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوانِ هر که بود
تنها به شوقِ از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
#حسینمنزوی
تنم تابوت غمگینی که جانم رانمیفهمد
دلِ تنگم حِصار استخوانم را نمیفهمد
شبیه بغض نوزادی که ساعتهاست میگرید
پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد
انارم دانه دانه دانه دانه دانه غم دارم
کسی تا نشکنم راز نهانم را نمیفهمد
دلم تنگ است و میگریم، دلم تنگ است و میخندم
کسی که نیست دیوانه جهانم را نمیفهمد
چنان در آتش غم سوخته جانم که میدانم
پس ازمرگم کسی نام و نشانم را نمیفهمد
#حسینمنزوی
بی تو آوارم و در خویش فرو ریختهام
ای همه سقف و ستون و همه آبادی من ...!
#حسینمنزوی
بی تو آوارم
و در خویش فرو ریختهام
ای همه سقف و ستون و همه آبادی من ...!
#حسینمنزوی
جزء اون دسته کانالهای شعریه که باید تو هر گوشی باشه😍❤️🔥. با اشعار شاعرهای قدیم و معاصر❣
https://eitaa.com/joinchat/1517355107C81258e1f72