مانده ام تا وسط معرکه گیری چه کنم؟
نشود پاره اگر بند اسیری چه کنم؟
عاشقی خواسته ام بود ولی حیرانم
بپذیری چه کنم یا نپذیری چه کنم!
تن تو شعلهی عشق است که گُر میگیرد
پس بگو با تنم این جسم حریری چه کنم!
تو زلیخایی و آخر تو جوان خواهی شد
من بیچاره ولی با غم پیری چه کنم؟
کاسههای چه کنم را تو به دستم دادی!
بی تو با درد نداری و فقیری چه کنم؟
#حسین_جنتمکان