eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آمدم جان به نگاهت بسپارم ، که نشد بر لبت حادثه‌ی بوسه بکارم ،که نشد آمـدم تا که ز چشمت غزلی ساز کنم غزلی گوشه‌ی چشمت بنگارم که نشد چکنم، ایل و تبارم همه شاعر بودند خواستم شعر شود ایل و تبارم، که نشد آمدم تا که مگر فاصله‌ها خط بزنم بس که از فاصله‌هایم گله دارم، که نشد آمدم تا که مگر عشق به سامان برسد انتهای من و تو، نقطه گذارم،که نشد چه کنم شاعر و تنهایی و غم  هم‌زادند آمدم اشک بر این شعله ببارم، که نشد آمـدم تا کـه مگر عشق به خلوت ببرم من که درخلوت خود جز تو ندارم، که نشد خواستم غنچه ی لب های تو را شعر کنم این دل خسته به دستت بسپارم ،که نشد