eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ترکیب‌بند مدح حضرت رقیه خاتون سلام‌الله‌علیها؛ جان‌ودل شاعر پی الهام حسین است وقتی که سرآغاز غزل نام حسین است چون آب که رفع عطش از تشنه نماید آرام دلم نام دل‌آرام حسین است... هر قاعده‌ای خورده به‌هم از سر لطفش آزاد، اسيری‌ست که در دام حسین است در زمره‌ی شاهان‌وبزرگان شده مکتوب هر نام که در دفتر خدّام حسین است اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت معيار خداوند اگر اسلام حسین است آغاز خوش این است که با نام حسین و پايان خوش آن است که با نام حسین است با دست علی‌اکبر و با دست رقیه رزق همه از سفره‌ی اکرام حسین است آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد ماه دوسرا، مهر جهان‌تاب، خوش آمد بیت‌الغزل هر غزل ناب رقیه‌ست خورشید علی‌اصغر و مهتاب رقیه‌ست نزدیک‌ترین راه به الله حسین است نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه‌ست در باب برآوردن انواع حوائج یک‌باب خدا دارد و آن باب رقیه‌ست در زاویه‌ی عرش خدا قاب بزرگی‌ست نامی که شده زینت این‌قاب رقیه‌ست در خلوت خود معتکف‌اند اهل‌محبّت در مسجد این طایفه محراب رقیه‌ست دردانه‌ی ارباب که با دست اباالفضل از چشمه‌ی کوثر شده سیراب رقیه‌ست حاجت طلبیدند از او عالم‌وآدم زیرا که فقط مهر جهان‌تاب رقیه‌ست او آمده و خستگی عشق به در شد با خنده‌ی خود ام‌ابیهای پدر شد هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هروقت نشسته‌ست سر شانه‌ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر آورده هرآن‌کس که پناهی به رقیه ممنون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی‌اصغر و گاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما چون که شب قدر ده‌مرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه... هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد
وقتي كه آمدي به برم نو ر ديده ام گفتم كه بازهم نكند خواب ديده ام بابا منم شكوفه سيب سه ساله ات حالا ببين چه سرخ و سياه و رسيده ام خيلي ميان راه اذيت شدم ولي رنج سفر به شوق وصالت كشيده ام اينرا بدان كه بين تو و تازيانه ها عشق تو را به قيمت جانم خريده ام در بين اين مسير پر از غصه بارها از آسمان ناقه چو باران چكيده ام پايم سرم تمام تنم درد مي كند از بس كه زجر در دل صحرا كشيده ام كم سو شده دو چشم من از ضربه هاي او حتي به زور صوت رسا را شنيده ام چادر ز عمه قرض گرفتم كه زير آن پنهان كنم ز روي تو گوش دريده ام بشنو تمام خواهش اين پير كودكت من را ببر كه جان تو ديگر بريده ام
بسم الله الرحمن الرحیم ترکیب‌بند مدح حضرت رقیه خاتون سلام‌الله‌علیها؛ جان‌ودل شاعر پی الهام حسین است وقتی که سرآغاز غزل نام حسین است چون آب که رفع عطش از تشنه نماید آرام دلم نام دل‌آرام حسین است... هر قاعده‌ای خورده به‌هم از سر لطفش آزاد، اسيری‌ست که در دام حسین است در زمره‌ی شاهان‌وبزرگان شده مکتوب هر نام که در دفتر خدّام حسین است اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت معيار خداوند اگر اسلام حسین است آغاز خوش این است که با نام حسین و پايان خوش آن است که با نام حسین است با دست علی‌اکبر و با دست رقیه رزق همه از سفره‌ی اکرام حسین است آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد ماه دوسرا، مهر جهان‌تاب، خوش آمد بیت‌الغزل هر غزل ناب رقیه‌ است خورشید علی‌اصغر و مهتاب رقیه‌ است نزدیک‌ترین راه به الله حسین است نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه‌ است در باب برآوردن انواع حوائج یک‌باب خدا دارد و آن باب رقیه‌ است در زاویه‌ی عرش خدا قاب بزرگی‌ است نامی که شده زینت این‌قاب رقیه‌ است در خلوت خود معتکف‌اند اهل‌محبّت در مسجد این طایفه محراب رقیه‌ است دردانه‌ی ارباب که با دست اباالفضل از چشمه‌ی کوثر شده سیراب رقیه‌ است حاجت طلبیدند از او عالم‌وآدم زیرا که فقط مهر جهان‌تاب رقیه‌ است او آمده و خستگی عشق به در شد با خنده‌ی خود ام‌ابیهای پدر شد هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هروقت نشسته‌ست سر شانه‌ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر آورده هرآن‌کس که پناهی به رقیه ممنون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی‌اصغر و گاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما چون که شب قدر ده‌مرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه... هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد
بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛ با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم با خنده رفتم کربلا اما از آنجا تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم هجده عزیزم را به روی نیزه دیدم با خاطراتم هر قدم را گریه کردم در کربلا و کوفه و دروازه‌ی شام نام تو را بردند هر جا گریه کردم گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم زیر لگد قدر دو دنیا گریه کردم از کاروان وقتی که جاماندم، برایت با هر نفس همپای زهرا گریه کردم دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز، بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم... از داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو تا درد دست و تاول پا گریه کردم تا پیش چشم ساربان بغضم ترک خورد بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم زجر لعین با یک طبق سمت خرابه با نیشخند آمد من امّا گریه کردم
الــســلام ای دســتــگـیــر عــــالَـمِـیـن ای بـه اربــابِ دو عــالــم نــورِ عــیــن روزِ مَحشر چشمِ من بَر دَست توست اِشــفَــعــی لـی فـاطـمه بنـتُ الحُسین @abadiyesher