همه لبْ تشنه و آبی به حرم آمد؟..نه
قمرم رفت بیارد؛ قمرم آمد؟..نه
رفت با مُشک، که آبی برساند به حرم
ساقیِ از همه لبْ تشنه ترم آمد؟..نه
چند #شب میگذرد،نیست عمو.. ای بابا
تو بگو، خوابْ به چشمانِ ترم آمد؟..نه
در غریبی ز تمام تنم آتش می ریخت
مرحمی بر جگرِ شعله ورم ،آمد؟..نه
سنگْ میخورد سَرَم ،خار به پایم، اما
هرچه فریاد نمودم، پدرم آمد؟..نه
ماه و خورشید و ستاره همه بر نِی بودند
سنگْ بسیار، ولیکن سحرم آمد؟..نه
دیده کم سو شده از شدت سیلی،اما
غیرِ خونِ جگرم از بصرم آمد؟..نه
#داریوش_جعفری
#السلام_علیک_یا_رقیه
#محرم
الا ای آنکه از بالا به مشتاقان نظر داری
مرا بیمار خود کردی و از دردم خبر داری
طبیب دردهای جان ما کس نیست الّا تو
فقط تو میتوانی درد از این بیمار بر داری
پر از دلتنگی ام ، چیزی شبیه ساحل خشکم
بگو ای موج جان افزا به این ساحل گذر داری؟
نه تنها صید خود کردی دل صیاد و آهو را
جهان صید نگاهت میشود از بس هنر داری
فقط یک دانه گندم بهر مرحم از تو میخواهم
که تو دارالشفایی از دو عالم خوبتر داری
بِکِش من را از این بند بلا تا گنبدت بالا
که میدانم به کار خلق هم حق نظر داری
نیازم یک نوازش بر سر از دستان گرم توست
اگر چه یک جهان بهتر ز من در زیر پر داری
دلم را غرق نورت کن جدا از هر چه غیر از خود
که دانم مثل جدت قدرت شق القمر داری
ضمانت نامه از دست تو میخواهم و میدانم
برای لیله الدفنم چراغی زیر سر داری
✍ #داریوش_جعفری