در قاب دلم عکس تو مانده است هنوزم
ميبينم و آهي کشم و باز بسوزم
انصاف نبود دانه رود دام بماند
در کنج قفس پشت سرت چشم بدوزم
رفتي و نگفتي که چه آيد به سر من
در حسرت خالي زتو در هر شب و روزم
شورید به من بخت و دلم تار که بی تو
سوزم زدل و بي کس و تنها نفروزم
بي تو گذر از وقت و زمان گشت دل آزار
دیروز چو امروز و شبانگاه چو روزم
گاهي گلهمندم زتو چون عهد گسستي
گه نالم از ین دل که اسیر است هنوزم
#داور_ادیب
@abadiyesher