eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم تنگ است و شعر دیگری بر دفترم جاری شده با بیتهایی مملو از یک درد تکراری غروب سرد اسفند است و دارد برف می بارد و تو چشـم انتظار لحظه‌ی زیبای دیداری تک و تنهایی و سخت است باور کردنش ، اما نمی آید به دیدارت کسی کـه دوستش داری عجب شانسی ! موبایل مشترک خاموش … می خندی اگر چه  در دلت چون ابرهای تیره  می باری غزل پشت غزل ، با چشم گریان عشق می‌ورزی نمی‌آید به غیر از شاعری از دست تو کاری خودت هم با خودت درگیری و تاریخ میلادت تقلا می‌کند تا از قرارت دست برداری پریشان می‌شوی از باور حسی که می دانی تداخل می کند خواهی نخواهی با خود آزاری تجسم کن ! در این دنیای لبریز از دو رنگی ها چگونه می‌شود خود را به دست عشق نسپاری نگو از تو گذشته عاشقی ، هر چند می دانم به من حق می‌دهی روزی که حس کردی گرفتاری
مرا ببخش عزیزم که عاشقت شده ام مخل ثانیه‌ها و دقایقت شده‌ام گذشته‌های قشنگت دوباره زنده شده و در خیال خودم عشق سابقت شده.ام لیاقتی است تو را داشتن، فرشته ی من دلم خوش است که این بار لایقت شده‌ام برای رد شدن از رود تلخ خاطره ها سوار شو؛ بگذر تا که قایقت شده‌ام و باز قایق دل را به سوی عشق بران کنون که همدم باد موافقت شده‌ام تو یادگار بهاری؛ درون بوم دلم تو دشت عاطفه‌ای و شقایقت شده‌ام آهای دختر رویا، آهای زندگی‌ام ببین که آینه‌ای از علایقت شده‌ام برای اینکه مرا حس کنی به صورت اشک میان چشم تو ؛ همراه هق هقت شده‌ام به دل نگیر گناه مرا الهه ی مهر مرا ببخش که بد موقع عاشقت شده‌ام