eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
غافل بودم اگر چه ماه شعبان یک بار دگر خدا فرستاد اَمان تا خواست زمینم بزند عصیانم اینبار به یاریِ من آمد رمضان ۱ رمضان ۱۴۴۳
و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی آری منم و گناه خرمن خرمن آلوده شدم اگر چه دامن دامن امّا ز عقاب باز دورم کردی انگار که تو حیا نمودی از من
وَأَنَّکَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ؛ آبادی دل، خرابِ چشمانم شد شوری گُنه، سراب چشمانم شد محجوب نبوده ای تو از من امّا اعمال بَدَم حجاب چشمانم شد ۱ رمضان ۱۴۴۴
اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ هرچند فریب خورده ام از شیطان هر چند که غرق گشته ام در عصیان یا رب! به عقوبتت مفرما ادبم با لطف مرا به راه خود برگردان ۱ رمضان ۱۴۴۴
وَأَنَّکَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ؛ از غفلت خود همیشه حیران ماندیم از ظلمت خود سخت پریشان ماندیم حاشا که جمالِ تو شود پوشیده ماییم که در حجاب عصیان ماندیم ۲ رمضان ۱۴۴۴
الحمدلله الذی یَحلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لاذَنبَ لی هر چند گذشته ی تباهی دارم عاصی ام و نامه ی سیاهی دارم بخشید و کریمانه بغل کرد مرا انگار نه انگار گناهی دارم ۲ رمضان ۱۴۴۳
و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی آری منم و گناه خرمن خرمن آلوده شدم اگر چه دامن دامن امّا ز عقاب باز دورم کردی انگار که تو حیا نمودی از من
هیچ جز گریه نداریم به پیشِ تو هنر هیچ تاکیم که جز اشک نداریم ثمر هیچ هیچیم ، اگر جلوه نماییم به واقع ماییم ، بگیرد به خودش شکل اگر هیچ اوهام تو هیچ است و خیالات تو هیچ است بیهوده چرا دل بنهی اینهمه بر هیچ؟! بیداریِ دل شرطِ طریق است نه چشمت جز تیره دلی دزد چه دارد ز سحر ؟ هیچ بیچاره ی مژگان سیاهش شدم ای دل تیغ اینهمه بر ما بکشد یار و سپر هیچ سحر ۷ رمضان ۱۴۴۳ ۲۱ فروردین ۱۴۰۱
وَارْحَمْنِى صَرِيعاً عَلَى الْفِراشِ تُقَلِّبُنِى أَيْدِى أَحِبَّتِى، وَتَفَضَّلْ عَلَىَّ مَمْدُوداً عَلَى الْمُغْتَسَلِ يُقَلِّبُنِى صالِحُ جِيرَتِی افتاده به یک کنار می شویندم با گریه و زار زار می شویندم از بس که سیاه کرده ام اعضا را قبل از کفنم سه بار می شویندم
لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا کشکول گدایی است در دستم و بس دل را به امید و رحمتت بستم و بس من تکیه نمی کنم به اعمال خودم دل گرم به فضل و بخششت هستم و بس ۱۲ رمضان ۱۴۴۵
واغْفِرْ لي ما خَفِي عَلَي الاْدَمِيينَ مِنْ عَمَلي وَ اَدِمْ لي ما بِهِ سَتَرْتَني من بد بودم ولی تو احسان کردی هر بار به من لطف فراوان‌ کردی غفار! بیا و باز نادیده بگیر آن را که ز چشم خلق پنهان کردی