🌺 ابراهیم 🌺
بتکان خاک عبایت به سرم ابراهیم
که پس از تو پسری بی پدرم ابراهیم
از کجا تا به کجا دور شدی از من و ما
بی تو در خاک وطن دربهدرم ابراهیم
تو در آغوش زمین محو شدی اما من
در مهآلود زمان غوطهورم ابراهیم
تپش قلب تو دائم ضربان در ضربان
داشت در سینهی پر از شررم ابراهیم
از رجائی و بهشتی تو بگو تا من هم
بنویسم همه را با، هنرم ابراهیم
تو بده اذن دخولم که بیایم پیشت
من که دیوانه و دیوانهترم ابراهیم
دست من را تو بگیر و به ملاقات رضا
از همان بست طبرسی ببرم ابراهیم
تو بخواه آتش عشقی بزند شعله به من
و بسوزد همهی بال و پرم ابراهیم
تا شهادت بشود قسمتم انشاءالله
و شبیه تو نماند اثرم ابراهیم
#زهرا_شیرمردی (بانو)
داشت از آتشِ زهری،همه دنیا میسوخت
از تب داغ جواد است که دریا میسوخت
با جگرسوزترین حالت یک مرد غریب
پشت در روضهی زهرا جگرش را میسوخت
#زهرا_شیرمردی (بانو)