میشود باتو بساط غصه را برچید ورفت
یا تو را در انتهای عاشقی ها دید و رفت
میشود باتو سرود مهربانی را نوشت
بر مدار زندگی با روی خوش چرخید و رفت
میشود باتو فقط در کوچه باغ خاطره
برتمام گریه ها هر روز و شب خندید و رفت
میشود باتو کنار چشمه سار عاشقی
قاصدک بود و شبی پروانه را بوسید و رفت
میشود باتو نفس راحبس کرد و بو کشید
مثل باران برشقایق عشق رابارید و رفت
میشودباتو فقط در کوچه های شاعری
ناز را از چشم پرشورغزل دزدید و رفت
میشود باتو به اوج اسمان پرواز کرد
باخیال عاشقی بر ابرها خوابید و رفت
میشود با تو ،نشان سبزه های عیدرا
برزمینی یخ گرفته دم به دم تابید و رفت
میشود باتو ،حریری نازک از جنس قرار
با دلی محکم به قلب عاشقان پیچید و رفت
#زهرا_ضیایی
پیکرم درهم شکسته از غم هجران تو
رنگ رویم زرد شد از درد بیدرمان تو
سالها با دوریت هم سوختم هم ساختم
طاقتم طاق آمده از صبر بی پایان تو
گفته بودی بی تو میمیرم کجایی خوب من؟!!
سینه را ماتم گرفته حسرت چشمان تو
رو به سمت قبله ی یادت نشستن سخت نیست
کفر بی اندازه دارد عشق بی ایمان تو
باخیال داغ اغوشت اگر سر میکنم
خسته از دردم، کمی سرخورده از پیمان تو
من به هرساز تو رقصیدم و اخر گم شدم
گم شدم در انجماد سنگی دستان تو
سهم من از عاشقی تنها هجوم غصه هاست
غصه هایی پا گرفته هر شب از طغیان تو،
#زهرا_ضیایی