ساعت به وقت پر زدنم درد میڪند!
من زندهام ولی ڪفنم درد میڪند!
آه ای دقیقههای پر از تیڪ و تاڪ درد،
بغض نشسته در سخنم درد میڪند!
حالی برای پرسه زدن بین گریه نیست
هم رفتنم هم آمدنم درد میڪند!
وقتی ڪه اشڪِ گرم، به دادم نمیرسد
یڪ آهِ سرد، در دهنم درد میڪند!
فواره هم فراز و فرود مرا نداشت
فهمیده ام چرا بدنم درد میڪند!
دریا منم ڪه بی تو به ساحل نمیرسد
موج تو روی پیرهنم درد میڪند!
از بس ڪه متهم شدهام در نگاهِ تو
احساسِ تلخِ زن شدنم درد میڪند!
عادت نڪرده ام به خودم، ڪنج انزوا
روحِ میان انجمنم درد میڪند!
با درد زنده ام... به همین درد دلخوشم...
بیچاره من ڪه بی تو "منم" درد میڪند!
#زهره_هوشیار