eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
به نواے دردمندے برسم به قُرب یزدان به دلم نواے یارب به سرم هواے رحمان بِدِه اے خداے منّان ، به رَهَم چراغِ افروز که بخوانمت شبی را ، به نواے گرمِ سبحان (هانیل)
به نوای دردمندی برسم به قُرب یزدان به دلم نوای یارب به سرم هوای رحمان بده ای خدای منّان به رَهَم چراغِ افروز که‌ بخوانمت شبی را به‌ نوای گرمِ سبحان
تقصیر خودت بود که آغوش گشودے صحراے وطن را رَهِ پرواز نمودے
"عهد کردم با دلم عشقت زِ سر بیرون کنم " آن نگاهت را ، صدایت را دگر مدفون کنم سعی کردم نغمه ای سازم برایت تا ابد عاقبت بیمار گشتم تا رُخت مغبون کنم قهوه‌ای ریزم برایت، گوش کن نامهربان شانه هایم را برایت ساحلی مسکون کنم ؟ بوسه هایت گاه گاهی بغض شیرینی شود روزُ شب از عشقمان نجوای گوناگون کنم ؟
{"عهد کردم با دلم عشقت زِ سر بیرون کنم " آن نگاهت را ، صدایت را دگر مدفون کنم سعی کردم نغمه ای سازم برایت تا ابد عاقبت بیمار گشتم تا رُخت مغبون کنم قهوه‌ای ریزم برایت، گوش کن نامهربان شانه هایم را برایت ساحلی مسکون کنم ؟ بوسه هایت گاه گاهی بغض شیرینی شود روزُ شب از عشقمان نجوای گوناگون کنم ؟} این دل آشفته ام را کن نگه با چشم خويش... چشم خود را من برایت لاله و جیحون کنم هر که از روی حماقت بشکند قلب تو را... من خودم با دست هایم قلب او را خون کنم عاشقت هستم خودت هم خوب میدانی گُلم... مانده ام با عشق گرم و داغ تو من چون کنم تو برایم بهتر از لیلا و شیرین بوده ای... من به قربان تو هم فرهاد و هم مجنون کنم! 🌹🌹🌹
غزلی را که سرودم چه رَسا می‌خواند "دوستش دارم و از بخت بد او می‌داند" نه فقط عشق، که عاشق کُشِ قهّار شدم بیخ گوشم، غزلی همچو فَلَک می‌خواند عجبا ! اوچه قضایی شده در طالع من با همین بغض گلو، عاشق من می‌ماند
"چون شیشه‌ی عطری که درش گم شده باشد" بویت همه جا شبنم و گندم شده باشد هر جا بروی جمله‌ی مردم پیِ بویت انگار که سیبی ز سمیرم شده باشد بی رحم شدم ! وای اگر روی تو ببینند قطعاً غزلم لانه‌ی کژدم شده باشد ...
"روا بُوَد که گریبان ز هجر پاره کنم؟ " همیشه عشق تورا در دلم نظاره کنم ؟ دگر چه فایده ! او دلبری گزیده ولی بگو چگونه دلم را شبیه ساره کنم ؟ هنوز بغض گلویم، عجیب تلخ است و چقدر حادثه ! باید که فکر چاره کنم ...
" چشم من خیس و هوای تو به دل افتاده " شعر من در طَلَبَت حال کِسِل افتاده دل پشیمان شده از فاصله‌ی طولانی مثل کشتی غزلم باز به گل افتاده آنقدر بی تو خرابم که نگو! بی انصاف خاطراتت سرِ بازار خِجل افتاده آمدی زخم زدی ، با نِگَهَت آشفتم عشق ! آری دِلِ بیمار زِ سِل افتاده (هانیل)
روزے که تو را با غزلی ناب سُرودم واللهِ نبودے که ببینی چه کشیدم