اے ڪہ میرانیَم از قبلہ ے چشمان خودت
روزے این ڪافر دیوانہ خداوند تو بود.
#سجاد_احمدیان
هم پیک اویس قَرَنم حضرت جانان
دیوانه ی وصل توام و عاشق هجران
چون آینه از سنگ تو افتاده به قلبم
صدها تَرکِ درد در این خانه ی ویران
تقویم من از سوز زمستان شده لبریز
ای کاش بهاری برسد بعد زمستان
با یاد تو قانع بشود این دل تنگم
من ماندم و یاد تو و این کلبه ی احزان
یک شاخه ی خشکیده ی بی برگ و برم که
نه ترس خزان دارم و نه منت باران
بیگانه مرا زخم نزد درد همین جاست
من خورده ام از پشت سرم دشنه ز یاران
#سجاد_احمدیان
مثل بادم خسته و آشفته و بی آشیان
شهر آغوش تو باشد سرزمین من بمان
زود میریزم به هم رنجور و دل نازک شدم
مثل یک آیینه که صدها ترک دارد به جان
خنده ی شیرین من هر چند در باطن غم است
میزند آتش به جان کینه توز دشمنان
چله ی ابروی خود را چون کمان کمتر بکش
صیدم و از تیر مژگانت دلم را وارهان
خسته از امروز و بیزار از طلوع فجرها
سهم ما خمیازه شد از زندگی در این زمان
برگ بودم شاخه را چسپیده بودم تا رسید
رد پای داس تیز و شوم شب های خزان
بال تو بال پرستو ، من قناری در قفس
مقصد من خاک و اما مقصد تو آسمان
#سجاد_احمدیان
گفتـه ام شـایـد فـرامـوشت کنم امـا نشد
در دلِ دیـوانـه ام غیـر از خیـالـت جا نشد
مـن کـه عبدِ عـاشقِ محرابِ چشمـانِ توأم
بی حضورت قـامتم پیـش خدا هم تا نشد
هر کـه آمد اندکی ما را پریشان کرد و رفت
هیچ کس در شهـرِ دل، مانندِ تـو پیدا نشد
مثلِ موجی بیقرارم که سَرم خورده به سنگ
مـوجِ مغـروری کـه بی تـو راهیِ دریا نشد
#سجاد_احمدیان
تیشهےِ فرهاد و ڪوه بیستون افسانه شد
از طلا نایاب تر در شهر ما دُرِ وفاست.
#سـجاد_احمدیان🌱
صبح را عطر نفس های تو زیبا میکرد
نفست کار هزار همچو مسیحا میکرد
تو همان خیر سر صبح دل من بودی
که خدا میکده ٔچشم تو را وا میکرد
#سجاد_احمديان
درکوچهی لیلا گذرِ خار و خسان نیست!
مجنون نشود، هرکه ندارد جگرِ عشق...
#سجاد_احمدیان