eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عجیب نیست که دائم سر زبان من است حسن قشنگ‌ترین واژه درجهان من است اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم زبان برای همین کار در دهان من است همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله پس از علی ولی الله در اذان من است گدای سفره ‌ی او بوده اند اجدادم همین بزرگترین فخر خاندان من است به تیره روزی شب های خویش مفتخرم برای اینکه حسن ماه آسمان من است غم نداری خود را نمی‌خورم هرگز چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است مرا به شاعر درگاه او شناخته اند هزار شکر که در شهر این نشان من است قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست ولی محبت او برتر از توان من است اگر چه جان جهان شد برای ما اما همیشه گفته حسن جان حسین جان من است
🖤🍃 گذاشت پا به‌دهان رکاب باگریه حرم به بدرقه‌اش ریخت آب باگریه برای غربت ارباب در دل تاریخ نوشته‌اند هزاران کتاب باگریه میان روضه‌ی گودال، مادر ارباب به صورتش زده بااضطراب، باگریه هزار و نهصد و پنجاه و چند مصراع است؟ که زخم‌های تنش شد جواب باگریه کنار علقمه شد سرخ صورتش از شرم به یاد ماه حرم آفتاب باگریه به یاد دست علی، دور دست اهل حرم چقدر خورده گره هر طناب باگریه چنان به پای سر او گریستند همه که شد به کوفه‌وشام انقلاب باگریه نشست بر دل هر باغبان غمش، دیدم گرفت از گل چشمش گلاب باگریه چه‌حکمتی‌ست دراین اشک روضه‌های‌حسین که شد تمام گناهان ثواب باگریه خداکند وسط روضه‌ها، برای فرج دعایمان بشود مستجاب باگریه...
بسم الله الرحمن الرحیم رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌ش لنگ می‌ماند هر آن کس که نمی‌بندد دخیل‌ش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادر مرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل
هدایت شده از سجاد روان مرد
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم مادری در روز مادر سوخت مثل فاطمه فاطمه گفتم زبانم در دهان آتش گرفت @sajad_ravanmard
بسم الله الرحمن الرحیم تا نمایان کرد ابروی کمان خویش را نذر کردم پای چشمش جسم و جان خویش را زیر ایوان نجف،با گریه در آغوش او می‌شمارم غصه های بی‌کران خویش را از کرم پر کرد چندین مرتبه از خمره‌اش تا نشان دادم به ساقی استکان خویش را خوش به حال آن که پس داده شبیه قنبرش در وفا داری به مولا امتحان خویش را مزه‌ی شیرینی نام علی حس می‌شود می‌کشم دور دهانم تا زبان خویش را مرتضی در لحظه‌ی افطار، بخشید از کرم بر گدای خانه سهم آب و نان خویش را یاعلی گفتم،شراب از آسمان بارید و من باز کردم مثل یک ساغر دهان خویش را خوش به حال آن یتیمی که کشیده بوتراب بر سر او دست های مهربان خویش را
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به روح بگو که بعد تو ما این فراق را چه کنیم؟ غم نهفته،در این اتفاق را چه کنیم؟ تو در میان مه و دود و ابر جا ماندی فراق ماهِ میان محاق را چه کنیم؟ بهار می‌شود این فصل سرد پاییزی ولی غبار غمِ روی باغ را چه کنیم؟ به روی شانه‌ی تو داغ بارِ خدمت بود بگو به شانه‌ی دل بارِ داغ را چه کنیم؟ حرم قرار دل بی قرار هاست ولی غمی که خفته به کنج رواق را چه کنیم؟ عزیز تر شده ای و برای دیدارت هجوم شعله‌ی این اشتیاق را چه کنیم؟ تو غرق شوقِ وصالی کنار زائرها بگو که بعد تو ما این فراق را چه کنیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به روح بگو که بعد تو ما این فراق را چه کنیم؟ غم نهفته،در این اتفاق را چه کنیم؟ تو در میان مه و دود و ابر جا ماندی فراق ماهِ میان محاق را چه کنیم؟ بهار می‌شود این فصل سرد پاییزی ولی غبار غمِ روی باغ را چه کنیم؟ به روی شانه‌ی تو داغ بارِ خدمت بود بگو به شانه‌ی دل بارِ داغ را چه کنیم؟ حرم قرار دل بی قرار هاست ولی غمی که خفته به کنج رواق را چه کنیم؟ عزیز تر شده ای و برای دیدارت هجوم شعله‌ی این اشتیاق را چه کنیم؟ تو غرق شوقِ وصالی کنار زائرها بگو که بعد تو ما این فراق را چه کنیم؟