eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
آغوشِ ماست از غمِ بیگانگان تُهی... این سرزمین، قلمروی محبوب بوده است...
| بی یار مانده | ترس ندارد ز مرگ‌و‌میر! پاییز، اضطراب درختان کاج نیست...
| بی یار مانده | ترس ندارد ز مرگ‌و‌میر! پاییز، اضطراب درختان کاج نیست...
باز در خوابم چه میکردی حقیقت را بگو میدهد بوی شراب از صبح لبهایم چرا ؟
. ما برایش جان فدا کردیم و او با طعنه گفت : "چیز دندان گیر مرغوبی نداری بیشتر ؟"
پای شعرت دوباره جان دادم مرگ هم توی فال شاعرهاست هیچکس با خبر نخواهد شد مرگ خاموش مال شاعرهاست! مُردَم و با خبر نشد از من نه! نمی‌خواست این زمانه مرا بعد مردن کسی کنارم نیست! که بگیرد به روی شانه مرا روی پیشانیم که چین افتاد روز بی‌تابی‌ام کجا بودی؟ گریه‌هایم امان نمی‌دادند شب بی‌خوابی‌ام کجا بودی؟ بی‌تو تنها در این خیابان‌ها پدر من درآمده بانو گرد و خاکم که زیر بارانم روزگارم سر آمده بانو حال و روزم وخیم‌تر شده است هرچه دارم برای تو! برگرد... بیستونی برای کندن نیست جان من هم فدای تو! برگرد... حیف اما... چگونه برگردی؟ کاش خود را کمی صبور کنم باز هم گوشه‌ی همین خانه بنشینم تو را مرور کنم ابروان تیغ و گیسوانت تیر مژه‌ها میله‌های زندانت! تو قدم از قدم که برداری... می‌چکد شعر از گریبانت! خنده‌هایت اصیل و عاشق‌کش چشم‌هایت سیاه مثل دلت خون ما می‌مَکی و لب‌سرخی رحمت شاعران بر آب و گِلت... مردت این روز‌های سخت از درد قرص اگر خورد هم فدای سرت زندگی کن عزیز راحت باش مَرد تو مُرد هم فدای سرت کاش می‌شد که حرف‌هایم را بنویسم به روی دیوارت من که لبریز گفتنم اما... هیچ بانو... خدا نگهدارت!
مادرم گفت به من : خیر ببینی پسرم مستجاب است دعایش به گمانم با تو 😍
با من اگرچه سرد شدی، من برای تو حتی اگر که برف شوم، برف شادی‌ام! ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ پای شعرت دوباره جان دادم مرگ هم توی فال شاعرهاست هیچکس با خبر نخواهد شد مرگ خاموش مال شاعرهاست! مُردَم و با خبر نشد از من نه! نمی‌خواست این زمانه مرا بعد مردن کسی کنارم نیست! که بگیرد به روی شانه مرا روی پیشانیم که چین افتاد روز بی‌تابی‌ام کجا بودی؟ گریه‌هایم امان نمی‌دادند شب بی‌خوابی‌ام کجا بودی؟ بی‌تو تنها در این خیابان‌ها پدر من درآمده بانو گرد و خاکم که زیر بارانم روزگارم سر آمده بانو حال و روزم وخیم‌تر شده است هرچه دارم برای تو! برگرد... بیستونی برای کندن نیست جان من هم فدای تو! برگرد... حیف اما... چگونه برگردی؟ کاش خود را کمی صبور کنم باز هم گوشه‌ی همین خانه بنشینم تو را مرور کنم ابروان تیغ و گیسوانت تیر مژه‌ها میله‌های زندانت! تو قدم از قدم که برداری... می‌چکد شعر از گریبانت! خنده‌هایت اصیل و عاشق‌کش چشم‌هایت سیاه مثل دلت خون ما می‌مَکی و لب‌سرخی رحمت شاعران بر آب و گِلت... مردت این روز‌های سخت از درد قرص اگر خورد هم فدای سرت زندگی کن عزیز راحت باش مَرد تو مُرد هم فدای سرت کاش می‌شد که حرف‌هایم را بنویسم به روی دیوارت من که لبریز گفتنم اما... هیچ بانو... خدا نگهدارت! ━━━━💠🌸💠━━━━
یعقوب نیستم که صبوری کنم به هجر ای شیخ پس دوبارہ بگیر استخارہ را
💚🍃 پرسید زاهد: معتقد هستی به محشر ؟ گفتم که آری... چشم های محشری داشت
پُرسِید زاهِد: مُعتقد هَستی به مَحشر؟ گُفتم کِه آری چِشم‌هایِ مَحشری داشت
♡•• {روسری سر کن و نگذار که در حومه شهر مردگان شایعه سازند که محشر شده است...}
یعقوب نیستم که صبوری کنم به هجر ای شیخ! پس دوباره بگیر استخاره را
آرزو کردیم و جز حسرت، سر انجامی نداشت قه‌قهِ روی لبم برعکس، هق هق بوده است...
آرزو کردیم و جز حسرت، سر انجامی نداشت قه‌قهِ روی لبم برعکس، هق هق بوده است...
در خواب دیدم دیگری بوسیـده رویت را ایـن خواب ‌هـا را ... غالباً "کابوس" مینامند !
یعقوب نیستم که صبوری کنم به هجر ای شیخ! پس دوباره بگیر استخاره را
اینجا براي گریه درست است شانه نیست اما هرآن قدر که بخواهي بهانه هست!
اینجا براي گریه درست است شانه نیست اما هرآن قدر که بخواهي بهانه هست!
اینجا برای گریه درست است شانه نیست اما هرآن قدر که بخواهی بهانه هست..
هر کجا نیست‌کسی،آن‌طرفِ میز منم خسته و غم‌زده با خویش گلآویز، منم. . . هر چه افتاده کناری و نفهمیده کسی هیچ‌کس هم پیِ آن نیست،همان چیز منم.‌.. خسته‌خلقی پیِ ما میلِ ترحّم دارند شوم،شوریده،حزین،گریه‌یِ یک‌ریز منم... هرکه در من وطنی داشته،شد خانه‌خراب شهرِ ویران شده از غارت چنگیز منم... به‌تنِ سردِ من این‌گونه که‌داغِ تو نشست شاهِ قاجار تو،! مشروطه‌یِ تبریز منم... اولِ قصّه‌یِ سهرابِ خوشایند تویی آخرِ قصّه ولی، تلخ و غم‌انگیز منم... دل‌و دین،هوش‌و هوس،هرچه که‌بردی بشمر به خیالِ چه نشستی؟ تهِ پاییز منم... بعدِ یک عمر اگر حالِ مرا می‌پرسی خنده‌ی زورکیِ از گله لب‌ریز منم...
برای فتح من خسته، جنگ لازم نیست فقط بخند تو، آری تفنگ لازم نیست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
صدای قهقهه‌هایت عروض شعر منند مباد شعر بلند مرا خراب کنی https://eitaa.com/joinchat/1517355107C81258e1f72 عضو نشی از خودتو از شعرهای محشر و دلبرونه😍 محروم کردی
داشتیم از یار، انگار انتظاری بیشتر سخت بی‌یاریم و از این بد‌بیاری بیشتر؟ زلف غدارش حریص و چشم مکارش چموش می رود در دام او هر دم شکاری بیشتر ما برایش جان فدا کردیم و او با طعنه گفت : چیز دندان گیر مرغوبی نداری بیشتر؟! گفتم: او را بیشتر می‌خواهی از من نازنین؟ خنده.ای زد زیر لب ،گفت: از تو؟ آری بیشتر هیچ کس را زیر بار تار مویش تاب نیست میگذارد باد هم بر شانه باری بیشتر خوب با ما تا نکردی، بد گذشتی روزگار گریه باید کرد اما خنده‌داری بیشتر..! هر کسی از باغ لبهایش به قدری سهم داشت سهم ما هم دانه‌ی سرخ اناری بیشتر گفت: مختاریم، یا من می‌روم یا خود برو جبر محض است این مسلمان، اختیاری بیشتر 🆔@abadiyesher