هم در به دری دارد و هم خانه خرابی
عشق است و مزينّ به هنرهای زيادی...
#سعید_بیابانکی
یک سو بریز زلفی، یک سو بکار چشمی
جایی بپاش عطری، هر گوشه دام بگذار
#سعید_بیابانکی
برای این همه صحرا که دستشان خالی است
بهار، عیدی بی منت خداوند است...
#سعید_بیابانکی
دلتنگی مرا به تماشا گذاشته است
اشكی كه روی گونهی من پا گذاشته است
#سعید_بیابانکی
نه تنها شکل چشمان تو رومی است
که ارقام خلافت هم نجومی است
دلت مصداقی از نشر اکاذیب
تنت تشویش اذهان عمومی است...!
#سعید_بیابانکی
سیب سرخ گونهی محبوب گندمگون من🍎
تــا فـریبــم داد فـهـمیدم کـه مـن هــم آدمــم!
#سعید_بیابانکی
.
آشفتهسریم شانهٔ دوست کجاست؟
دیوان پر از ترانهٔ دوست کجاست؟
ایکاش که شاعری در این شهر غریب
میگفت به ما که خانهٔ دوست کجاست؟
#سعید_بیابانکی
بی رحمی است اینکه نخواهی ببینمت
می دانم اینکه چشم به راهی ببینمت
گیسوی خویش را یله کن؛ بافه بافه کن
تا ماه تر میانِ سیاهی ببینمت
در شام من ستاره ی دنباله دار باش
چرخی بزن که نامتناهی ببینمت
در چاه سینه -ای دل غافل- چه می کنی؟
بیرون بیا -کبوتر چاهی!- ببینمت
در غرفه های نقش جهان چون صدا بپیچ
تا در شکوه و شوکت شاهی ببینمت
چندی ست خو گرفته دلم با ندیدنت
عمری نمانده است؛ الهی ببینمت...
#سعید_بیابانکی
تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
همین که می چکد از چشم آسمان شعر است...
#سعيد_بيابانكی
دلم گرفته هوای بهار کرده دلم
هوای گریهی بیاختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شبِ دنبالهدار کرده دلم
بیا بیا که برای سرودن بیتی
هزار واژهی خونین قطار کرده دلم
به هر تپش که نفس تازه می کند باری
مرا به زیستن امّیدوار کرده دلم
کنون که آخر پیری نمانده دندانی
غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم
بخند ای لب خونین ، لبِ ترکخورده
دلم شکسته، هوای انار کرده دلم
#سعید_بیابانکی
خورده است ولی غیر ارادی خورده است
از شدت غم ز فرط شادی خورده است
افتاده زمین و بر نمی خیزد… وای
این تاک گمان کنم زیادی خورده است
#سعید_بیابانکی
آهم برای آینه داری که گم شده است
یاری که گم شده است، دیاری که گم شده است
تقویمها خزان به خزان زرد میشوند
در جستجوی بوی بهاری که گم شده است
#سعید_بیابانکی
میشود باز پردهای دیگر
پردهای سرخ، پردهای پرپر
پردهای، در میان آتش و دود
پردهای، در میان خاکستر
ای فدای تو هم دل و هم جان
منم آنک حماسهای دیگر
#سعید_بیابانکی
عشق هر روز به تکرار تو برمیخیزد
اشک هر صبح به دیدار تو بر میخیزد
ای مسافر به گلاب نگهم خواهم شست
گرد و خاکی که ز رخسار تو برمیخیزد
#سعید_بیابانکی
بگذار که این باغ درش گم شده باشد
گلهای ترش برگ و برش گم شده باشد
جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ
گر قاصدک نامه برش گم شده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد
بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که
صندوقچه سیم و زرش گم شده باشد
شب تیره و تار است و بلا دیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد
چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ
خواب پدری که پسرش گم شده باشد
آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد
#سعید_بیابانکی
خورده است ولی غیر ارادی خورده است
از شدت غم ز فرط شادی خورده است
افتاده زمین و بر نمی خیزد… وای
این تاک گمان کنم زیادی خورده است
#سعید_بیابانکی
دستی برآر و مثل اناری مرا بچین
ترسم که انتظار کند دانه دانهام...
#سعید_بیابانکی
" نام عشق که زیباترین سرآغاز است
هنوز شیشه عطر غزل درش باز است
جهان تمام شد و ماهپارههای زمین
هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است
هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است
پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق
کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است
به بام شاه و گدا مثل ابر میبارد
چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است
بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است
ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است
#سعید_بیابانکی
" نام عشق که زیباترین سرآغاز است
هنوز شیشه عطر غزل درش باز است
جهان تمام شد و ماهپارههای زمین
هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است
هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است
پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق
کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است
به بام شاه و گدا مثل ابر میبارد
چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است
بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است
ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است
#سعید_بیابانکی
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
بر سینه میفشارمت، اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستارهای
تا صبح میشمارمت، اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده میگذارمت، اما ندارمت
میخواهم ای درخت بهشتی، درختِ جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت
میخواهم ای شکفهترین مثل چترِ گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت
#سعید_بیابانکی
بگذار که این باغ درش گم شده باشد
گل های ترش، برگ و برش گم شده باشد
جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ
گر قاصدک نامه برش گم شده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد
بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که
صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد
شب تیره و تار است و بلا دیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد
چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ
خواب پدری که پسرش گم شده باشد
آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد....
#سعید_بیابانکی
چو بوی پونه از دکّان عطاری بزن بیرون
هوای عاشقان شهر اگر داری، بزن بیرون
تو را آیینه ها در بینهایت چشم در راهاند
از این نُه توی آه اندودِ زنگاری، بزن بیرون
زدم از اصفهان بیرون که بوی گاو خونی داشت
تو هم ای شیخ! از این چاردیواری بزن بیرون
الا ای جمعهی سرخی که رنگ عید نوروزی
از این تقویم سرتاسر عزاداری بزن بیرون
چه طرفی بستهای از حکمرانی روی این قلیان
الا سلطان! از این زندان قاجاری بزن بیرون ...
#سعید_بیابانکی
عمری گذشت و ساختهام با نداشتن
ای دل چه خوب بود تو را هم نداشتم
#سعید_بیابانکی
افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی
بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
بیرون قفس ریخته پرهای زیادی
#سعید_بیابانکی
ﺳﯿﺐ ﺳﺮﺥ ﮔﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﮔﻨﺪﻣﮕﻮﻥ ﻣﻦ
ﺗﺎ ﻓﺮﯾﺒﻢ ﺩﺍﺩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺁﺩﻣﻢ
#سعید_بیابانکی
عمری گذشت و ساختهام با نداشتن
ای دل چه خوب بود تو را هم نداشتم
#سعید_بیابانکی
عمریاست دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
#سعید_بیابانکی
خیال میکنم این بغض ناگهان شعر است
همین یقین فروخفته در گمان شعر است
همین که اشک مرا و تو را درآورده است
همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است
همین که می.رود از دست شهر، دست به دست
همین شقایق بی نام و بی نشان شعر است
چه حکمتی است در این وصفِ جمع ناشدنی
که هم زمان غمِ نان، شعر و بوی نان، شعر است
تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
همین که میچکد از چشم آسمان شعر است...
از این که دفتر شعرش هزار برگ شده است
بهار نه، به نظر میرسد خزان شعر است
به گوشه گوشهی شهرم نوشتهام بیتی
تو رفتهای و سراپای #اصفهان شعر است
خلاصه اینکه به فتوای شاعرانهی من
زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است...
#سعيد_بيابانكى
@abadiyesher
بیا که فلسفهی این شب دراز این است
که یک دقیقه تو را بیشتر نگاه کنم...
#سعید_بیابانکی
#یلداتون_مبارک🍉🍎
@abadiyesher